مصاحبه گوگوش با هما سرشار در شبکه من و تو، اسراری از زندگی و همچنین همسران او را فاش کرد که تا به الان در هیچ مصاحبهای، آنها را بازگو نکرده بود.
فائقه آتشین مقلب به گوگوش، متولد 15 اردیبهشت سال 1329 است. او پیش از انقلاب، از جمله بازیگران و خوانندگان مشهوری بود که در ایران فعالیت داشت. وی پس از انقلاب، در سال 1357، به ایالات متحده رفت و پس از گذشت مدت کوتاهی به ایران بازگشت و تا سال 1379 که در ایران اقامت داشت، به دلیل ممنوعیت خوانندگی زنان، هیچگونه فعالیت هنریای را طی این سالها آغاز نکرد. او همچنین در سال 1379 مجدد ایران را ترک کرد و در همان سال اول نزدیک به 27 کنسرت در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی برگزار کرد.
همسر اول گوگوش محمود قربانی (از سال 1346 تا 1351) همسر دوم گوگوش بهروز وثوقی (از سال 1354 تا 1355)، همسر سوم گوگوش همایون مصداقی (از سال 1356 تا 1368) و همسر چهارم وی نیز مسعود کیمیایی کارگردان سینمای ایران (از سال 1376 تا 1382) بود.
مصاحبه گوگوش با هما سرشار
ازدواج اجباری با محمود قربانی
مصاحبه گوگوش با هما سرشار سرشار از لحظههای جنجالی بود. او در این مصاحبه اعلام کرده است که قبل و بعد از ازدواج با مسعود کیمیایی، به تریاک معتاد بوده است. در ادامه بخشی از گفت و گوی این خواننده با هما سرشار را برای شما آوردهایم:
«وقتی من با محمود قربانی ازدواج کردم راهی به جز انتخاب محمود نداشتم. من به هیچ عنوان نه عاشق محمود بودم نه عاشق محمود هستم. اگر محمود رو انتخاب کردم چون از زندگی اولم یعنی از زندگی خونوادگیم در کنار نامادریم خیلی رضایت نداشتم. و برای فرار از زندگی گذشتهام به اولین مردی که ازم خواستگاری کرد، یعنی محمود قربانی، جواب مثبت دادم و باهاش ازدواج کردم. محمود قربانی صاحب کاباره میامی نبود بلکه گرداننده کارباره بود. محمود قربانی خیلی زحمات زیادی هم برام کشید. اولین لطفی که در حقم کرد این بود که برام یه منیجر فرانسوی (مدیر برنامه) گرفت. و حتی منو با یکی از خوانندههای امریکایی که میومد در میامی برنامه اجرا میکرد آشنا کرد و اون خواننده مشهور امریکایی اسپانسرم شد. محمود قربانی در واقع گرداننده خیلی خوبی بود و لطف زیادی هم برای مشهور شدن من در عرصه بین المللی کشید ولی هرگز شوهر خوبی نبود. من به خاطر محمود قربانی خیلی تو زندگیم عذاب و سختی کشیدم. همچنین بچهم خیلی اسیری زیادی کشید.»
وضعیت زندگی او در پاریس
همچنین او در ادامه وضعیت زندگی خود در پاریس را بازگو کرد:
«قربانی به خاطر این که من خیلی بیشتر در عرضه بینالمللی بدرخشم، منو به همراه بچهم برد پاریس گذاشت. خب من هم اونجا مشغول اجرای برنامه بودم. و از طرفی خودش هم برگشته بود اومده بود به کارهای میامی برسه. و بنده خدا کامبیز هم تو این وسط اسیر بود و کسی نبود که ازش نگهداری کنه. همش روی صحنه این ور اون ور میرفت و پشت صحنه همش گریه میکرد. حواسم یه طرف به خوانندگی بود و اجرای برنامهها، یه طرف به طفلک کامبیز. خلاصه دیگه نتونستم دووم بیارم تا این که محمود یه مدتی اومد پاریس. وقتی که با محمود دوباره برگشتیم ایران و دوباره رفتیم پاریس، محمود اونجا ما رو خیلی گرفتار کرد. همه پولهایی که دراورده بودیم و گذاشت پای قمار و زندگیمونو نابود کرد. تا این که من از آقای ارباب، شوهر جمیله، که صاحب یکی از کابارههای مشهور بود، یعنی شکوفه نو، درخواست کمک مالی کردم و اون هم از خداش بود که من ازش کمک بخوام. و بنده خدا تو یه روز از تهران اومد پاریس. اونجا به ما کمک کرد چرا که ما اونجا حتی پول نداشتیم پول هتلمون رو در پاریس پرداخت کنیم. چون محمود دار و ندارمون رو تو قمار تو پاریس باخته بود. و خب چمدون های ما رو در هتل گروگان گرفته بودن! خلاصه ارباب اومد و تمام بدهیای ما رو به هتل پرداخت کرد و ما رو برگردوند آورد به تهران. در تهران هم من میرفتم به کاباره براش برنامه اجرا میکردم.»
وضعیت بد روحی گوگوش در زمان زندگی با محمود قربانی و مد شدن مدل گوگوشی
او همچنین از وضعیت روحی آن دوره خود گفت:
«محمود هم واقعا مرد زن بازی بود. محمود در طول زندگیم خیلی منو اذیت کرد. گاهی وقتها به خاطر محمود بود که من خودزنی میکردم و عصبی میشدم. کارهایی میکردم که فکر میکردن اون موقعها من اون کارها رو به خاطر مد انجام میدم. یکی ازون کارها کوتاه کردن موهام بود. وقتی من از حرص محمود رفتم موهامو کوتاه کردم و موهامو مردونه زدم که بهش میگفتن مدل گوگوشی، اون موقع میگفتن گوگوش وقتی از پاریس برگشته یک مدل موی خاص خودش رو رواج داده و مد کرده. و خیلی از خانومها در اون زمان مدل موهاشون رو به اسم مدلی به نام مدل گوگوشی میزدن و کوتاه میکردن. و یه تایمی هم انقدر دیگه درگیر زندگی و دردسرهای محمود قربانی بودم و خودزنی میکردم که ناخنهامو از ته میگرفتم و خیلیها میگفتن این هم یه مدل ناخونه که مدل گوگوشی هست ولی خب اینها به خاطر مد و این طور چیزها نبود. اینها فقط یه نوع خودزنی بود و بلایی بود که محمود قربانی سرم میاورد تو زندگی و من اینجوری خودم رو خالی میکردم و در واقع ناخونامو کوتاه میکردم و با این کارها به نوعی خودمو تخلیه میکردم. ولی خب مدتها بود من در زندگی با محمود قربانی عذاب میکشیدم و دچار مشکلات روحی و روانی شده بودم و خب اولین اشتباهم در طول زندگی ازدواج با محمود قربانی بود. چون اون آدمی نبود که فکر میکردم. محمود قربانی یه مرد زن باز و قمار بازی بود که در واقع بلایی نموند که سر من و بچه م کامبیز نیاورد. زندگی با محمود قربانی بزرگترین اشتباه زندگیم بوده و هست.»
جدایی از محمود قربانی
آنچه خواندید حرفهایی بود که گوگوش در مورد همسر اولش، محمود قربانی، گفت و قسمتی از صحبتهای او در مورد پسرشان کامبیز بود. اما خانم گوگوش ناگفتههایی از زندگی شخصیاش در مورد همسران دیگر خود، یعنی بهروز وثوقی و مسعود کیمیایی، نیز مطرح کرد که در ادامه به آنها می پردازیم:
«وقتی من و محمود قربانی از هم جدا شدیم، من دیگه در کاباره میامی هیچ فعالیتی نداشتم. و پسرم کامبیز توی اون دوران خیلی بچه بود. حدودا سه چهار سالش بیشتر نبود و مونده بود زیر دست و پا. پدرش محمود که همیشه کار داشت و درگیر کارهای کاباره بود و خب من هم که درگیر کارهای خودم بودم. و خب مجلات و روزنامهها هم کامبیز رو همهش میبردن و ازش عکس میگرفتن و تو همون دوران کودکی باهاش مصاحبه میکردن و میگفتن دلت برای مامانت تنگ نشده، مامانت کجاست و بچه مو خیلی اذیت میکردن. طفلی بچهم خیلی عذاب کشید. من از این قضیه خیلی قلبم به درد اومد. چند سالی گذشت. من دیگه دیدم طفلی بچهم کامبیز خیلی عذاب میکشه و منم وقت ندارم بهش برسم. همین طور پدرش هم زیاد براش وقت نمیگذاشت. به فکر این افتادم که بالاخره باید برای این بچه کاری بکنم. خلاصه تصمیم گرفتم این بچه رو بفرستمش سوییس. و تقریبا کامبیز کلاس سوم ابتدایی رو که خوند، چهارم ابتدایی بود که فرستادمش سوییس و یه سال اونجا درس خوند و بعد برگشت. من و محمود هم که با هم ارتباط نداشتیم و در واقع از هم جدا شده بودیم و این بچه طفلی توی دوران کودکیش خیلی عذاب کشید. اما وقتی که من ازدواج کردم خیلیها بهم تهمتهای زیادی زدن. وقتی با بهروز وثوقی ازدواج کردم، وقتی با مسعود کیمیایی ازدواج کردم، حرف هایی راجع به من زدن که حقم نبود.»
ازدواج گوگوش با همسران دوستانش!
در بین حرفهای گوگوش، هما سرشار از او سوال پرسید:
«گوگوش! خیلیها اون موقع میگفتن تو با همسران دوستانت ازدواج کردی و به نوعی شوهرای دوستات رو ازشون دزدیدی. آیا این واقعیت داره؟»
گوگوش در پاسخ گفت:
«اون چیزی که در افواه (ورد زبانها) هست اون نبود. من زمانی که با بهروز دوست شدم، از پوری (نامزدش) جدا شده بود. من وقتی بهروز را در ایتالیا دیدم داشت میرفت پاریس. فکر میکنم با یه خانومی قرار داشت. مطمئن نیستم. من سر پوری با بهروز درگیری لفظی پیدا کردم. و باهاش قطع رابطه کرده بودم به طور کل. ولی وقتی جدا شدند به طور کل، پوری رو مدتها ندیدم. بهروز رو هم اصلا نمیدیدم. ولی وقتی تو ایتالیا زندگی میکردم ، یک سال و خورده ای در رم زندگی میکردم، یک ایرانی دیدن، اون هم بهروز وثوقی برام مغتنم بود. توی رم، وقتی باهاش درد و دل کردم که محمود چه بلاهایی سرمون اورده، که چند تا شمهاش رو خودش زمانی که با پوری زندگی میکرد دیده بود، بهم گفت که هر وقت تهران اومدی مشکلی بود بهم بگو من هر کاری از دستم بر اومد برات انجام میدم. این یه پشت گرمی برای من شد. و از اون به بعد، پشت گرمی من بود.»
گوگوش در ادامه صحبتهایش گفت:
«من هرگز همچین قصدی نداشتم و خب حرف هایی که راجع به من زدند واقعا حقم نبود. هم پوری، هم گیتی ، هر دوتاشون دوستان صمیمی و نزدیک من بودند. من چرا باید باعث میشدم زندگی اون ها از هم بپاشه؟ و هرگز قصد این کار را هم نداشتم. اینها حرفهایی بود که اون موقع خیلی راجع به من میزدن. و خب منم این حرفها به گوشم میرسید و خیلی ناراحت میشدم. ولی هیچ وقت راجع بهش صحبت نکردم. و الان بعد از سالها میخوام بگم که من این کار رو نکردم. من باعث جدایی بهروز وثوقی و پوری بنایی و همین طور گیتی پاشایی و مسعود کیمیایی نشدم. اینها حرف ها و تهمت هایی بود که به من زده شده بود. همچنین من یه اعتقاداتی داشتم یه ایمانی داشتم. اعتقادات و ایمان منو حسابی شکستن. من ۲۱ سال سکوت کردم. زمانی که در کشورم بودم و در تهران زندگی می کردم و سال ها از موسیقی و خوانندگی دور بودم، خیلی عذاب می کشیدم. خیلی بهم سخت گذشت و حتی زمانی که اومدم امریکا ازم سوءاستفاده های زیادی شد.»
ازدواج گوگوش با مسعود کیمیایی
«گیتی پاشایی رو بعد از انقلاب دو بار دیدمش. یک بار منزل ناصر چشم آذر و یه بار هم تو پیست اسکی دیزین. و هر دو بار هم مسعود کیمیایی اون گوشهها واستاده بود و یه سلام علیکی باهاش کردم. من مسعود رو سر فیلم گوزنها دیدم که یه بار اومد خونهم ولی با من کاری نداشت. با فرامز قریبیان اومدن. سر دکوپاژی که کرده بود برای روز بعد که فیلمبرداری داشتن صحبت کردن. یه بار هم رفتم سر فیلمبرداری که خیلی برخورد تلخی با من شد. خیلی انگار برای اونایی که کلهشون بوی قورمه سبزی میداد، براشون گوگوش جذام داشت، افت داشت.»
او در ادامه اضافه کرد:
«این گذشت. من رفته بودم استودیوی هدایت فیلم. اونجا با گیتی تلفنی حرف زدم که مدت ها قبل رفته بود آلمان و پناهنده شده بود. اومده بود ایران. احوالپرسی کردم. گفت میخوام ببینمت همین امروز. منم از تنیس اومده بودم و گفتم نمیتونم الان با لباس تنیس و مانتو. گفت نه همین الان! رفتم خونه شون هر چی در زدم کسی در رو باز نکرد. گل رو به دربون دادم با یه یادداشت که نوشته بودم اومدم نبودی انشالله در فرصت دیگه همو میبینیم. و اومدم خونه. ساعت هشت و نه شب بود که دربون گفت یه خانومی اومده میگه من گیتی پاشاییام. چطور منو نمیشناسین؟ خلاصه اومد بالا و به من گفت پاشو بریم خونه ما. منو با ماشین خودش برد خونهش. هیچ کس هم خونه نبود. از آلبوم و اوضاع و احوالش گفت برام. ساعت نزدیک به ۱۲ شب مسعود اومد. تا اون موقع خیلی با من صمیمی نبود اما اون شب با روی باز با من سلام علیک کرد. ساعت یک شب بود که خواستم برم خونهم . گیتی گفت مسعود تو رو میبره. وقتی رسوند دم خونه ، مسعود گفت فیلمهای بعد انقلابم رو ندیدی؟ گفتم نه. گفت من برات میارم یک سری فیلم هم برات میارم ببینی.»
«از اون بعد هر وقت از دم خونه ما رد شد، برام فیلم اورد. تا چند وقت بعدش، که گیتی داشت میرفت دوباره آلمان. مریض بود سینهاش رو عمل کرده بود شیمی درمانی کرده بود ولی آروم گرفته بود. موقع رفتن و خداحافظی به من گفت مواظب مسعود باش تنها نذارین همو. و این روزها تنهایی خوب نیست. چند روز بعد ، مسعود اومد منو برد تولد فریبرز لاچینی. و من بعد از سالها رفتم پشت میکروفون و ممنون کیمیایی شدم روحیه داده شد به من. ازون به بعد مسعود فیلم میاورد میومد میرفت و دوست شده بودیم با هم بعد خبردار شدم گیتی داره برمیگرده. حالش خیلی بد بود. و مسعود با ماشین من کپسول اکسپژن میبرد و میاورد و چند روز بعد هم وصیت کرد و فوت کرد. همون روز مسعود دست پولاد رو گرفت اورد خونه من . و همین شد که پولاد موند خونه من. پدر و پسر اومدن پیش من. و بعد هم ازدواج کردیم. تمام این اتفاقات بعد از مرگ گیتی بود.
مسعود کیمیایی، کارگردان مشهور سینما بعد از فوت همسرش ، گیتی پاشایی، در سال 1376 با گوگوش ازدواج کرد. این زوج در سال 1382 از یکدیگر جدا شدند.
همچنن گوگوش در این مصاحبه اعتراف کرد که برای سالیانی در ایران قبل و بعد از ازدواج با مسعود کیمیایی به تریاک معتاد بوده است!
ابتلای گوگوش به پارکینسون
خانم گوگوش در این مصاحبه حال روحی چندان خوبی نداشت. اخیرا هم در مورد ایشان گفته میشود که درگیر بیماری پارکینسون هستند و قرار است به زودی برای همیشه از صحنه خوانندگی خداحافظی کند. اما در واکنش به این مصاحبه جنجالی گوگوش همسر اول و همسر سابق او، یعنی محمود قربانی، با منتشر کردن یک ویدیو این چنین گفتند:
«من خیلی عاشق گوگوشم و حتی اگه تمام بلیت های کنسرت گوگوش رو اگه لازم باشه خودم میخرم و میرم تو سالن کنسرت تنها میشینم و نگاه میکنم به عشقم. نه واسه این که مادر بچهمه، نه! من از اول هم عاشق گوگوش بودم. عاشق صداش بودم. درسته که اون ما رو تحویل نمیگیره و از ما خوشش نمیاد ولی اگه بخواد من همیشه پشتش هستم و هر کاری از دستم بربیاد براش انجام میدم.»
محمود قربانی مدتهاست که عشق خود به گوگوش را در ویدیوهای مختلف ابراز میکند و میگوید با اینکه گوگوش علاقهای به او ندارد؛ اما از دوران جوانی تابهحال عاشق گوگوش بوده است.
واکنش پولاد کمیایی به صحبت های گوگوش
همهچیز از اینجا آغاز و همینجا تمام میشود و اکنون شاید دوباره آغاز شود. چیزی که من میدانم این است که من از کودکی، از ۱۷ سالگی باید میآموختم که عزیزترین چیز و کسی را که در این جهان دارم به «او» بسپارم و بیاموزم که ترسی از مرگ نداشته باشم. حقیقت شاید تلخ باشد اما باید گفته شود. دروغ را ما انسانها آفریدیم و این غده سرطانی که در جهان حاکم است به خاطر دروغگویی ماست.
من نه میخواهم ایجاد ترحم کنم و نه میخواهم بیخود و بیجهت به باز کردن چیزی بپردازم. من ۲۷ سال است که میتوانستم بسیاری چیزها را باز کنم و نکردم چون محکوم بودم. ما فرزندان آدمهای بزرگ قربانی هستیم، نگو مبادا آبروی پدر و مادرت برود و پشت آن درهای بسته و آن نورهای زیبا و آن لبخندهای دروغین و اکتهایی چون این که «ما چهقدر شما را دوست داریم» حقایقی تلخ نهفته است.
نظر شما در مورد مصاحبه گوگوش چیست؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با تکراتو و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
گوگوش صدای عالی ولی شخصییت بسیار ضعیف و در عین حال با هوش به جهت پیشبرد کارهای خود بانردبان کردن دیگران دارد..به عبارتی آپوتونیست و فرصت طلب و مخرب زندگی دیگران برای آمال و آرزوهای خود..البته بهروز کلا شخصییت فوقالعاده کثیفی از جوونیش داشت ولی بد گویی گفتن گوگوش از بقیه فقط ضایع کردن کل وجود خودش بوده..گوگوش بااین مصاحبه حتی به آخوندا ناخواسته در جهت خدشه دار کردن بقیه هنرمندان اصیل زمان شاه خدمت کرده..شاید هم بخاطر پول این کاررو کرده همونطور که درزمانی گفت دوبی کنسرت نمیدم چون زنهای ایرانی اونجا مورد سوئاستفاده قرار میگیرن و ولی رفت..گوگوش کلا انسان قابل اعتمادی نیست و میتونه تاآخرین لحظه به نزدیکترین کسان خودش خیانت کنه..
در این شکی نیست که صدا و هنر خوانندگی گوگوش واقعا بینظیر بود .شخصا اصلا آهنگهایی که بعد از رونمایی دوباره اش خوند رو دوست ندارم.اما اینم واضحه که از نظر شخصیتی آدمی مشکل دار بوده.اینهمه ازدواج و جدایی و آویزون زندگی دیگران شدن و نابود کردن کسانی که باعث شهرت و بالارفتنش شدن،نشون میده آدم قدرشناس و پاک چشمی نبوده ولی همواره سعی کرده خودشو مظلوم و معصوم و مورد ظلم قرار گرفته نشون بده.
گوگوش بااین مصاحبه ذات بوالهوس خودش را نشان داد همه جاادعای معصومیت داره خیلی ها سختی های بیشتری ازایشان کشیدن اما هی نرفتن سراغ این و اون. ما ریشم که صفربود الانم که خجالت نمیکشه با مردی کوچکتراز پسرش سر میکنه یه زن بی احساس در زندگی شخصی و بوالهوس ولی روی صحنه عالی خودش باورش شده حرفهای بی سر وتهش.
صدای گوگوش عالیه و هنرمند دوست داشتنی هست. نمی دونم هنرمندا چرا زندگی شخصی موفقی ندارن
هنرمند واقعی کسی است که هنر درست زندگی کردن دارد. مادر خوب، همسر فداکار، پدر زحمت کش. نه فقط دنبال عشق و حال خودش باشد. به این ها نمیتوان گفت هنرمندان موفق.
هنرمندان واقعی و موفق مادران شهدا هستند….
خانم گوگوش یه هنرمند هستن و کارشون هم (حداقل قبل از انقلاب)همیشه جز بهترینها بوده .اما زندگی شخصی ایشون هممثل همه ادمای دیگه دستخوش اتفاقات بسیاره. ایشون مجبور نبودن بخوان بیان و اینها رو تعریف کنن و خودشون خواستن. به نظرم هم سعی میکردن انچه اتفاق افتاده رو بگن. وقتی ما هنر هنرمندی رو میپسندیم لزوما این نیست که روش زندگیش رو الگو قرار بدیم و یا تایید و تکذیب کنیم.ایشون برای ما عزیزن و زندگی شخصیشون به خودشون مربوطه .
خانم گوگوش ، همچنان هنرمند بی نظیر کشورمان است
جوانان عزیز بخوانند چه ردای الگویشان شده است
زندگی پر از کثافت
اعتیاد ایشان را روزنامه کیهان اواخر رژیم انقلاب با چاپ عکس بدون آرایش درج کرده بود. تازگی نداشت. این زن و پسرش تعادل ندارند. امیدوارم حداقل آخر عمری به راه راست هدایت شوند.
واقعا خسته نباشید.حسابی دلی از عزا درآوردی البته این چهار تا شهرهای رسمی هستن با غیر رسمی ها چند تا میشن دیگه……😂😂😂