درک ما از افسردگی تغییر کرده است امّا هنوز هم روانپزشکان و عصبشناسان در فهم اینکه چه درمانی بیشتری تاثیر را دارد عاجزند، برای درک چرایی عجز بشری با ما همراه باشید.
ممکن است معیارهای تشخیصی افسردگی متناقض به نظر برسند؛ به این معنا که افراد میتوانند علائمِ بالینی کاملاً متضادی را گزارش کنند – برای نمونه، یکی ممکن است مضطرب باشد و از بیخوابی شکایت کند، و دیگری بیحال باشد و بیشتر روز را در خواب بگذراند – امّا جالبی ماجرا اینجاست که احتمالاً هر دو درمان مشابهای داشته باشند و در خط اوّل درمان، درمان یکسانی به آنها پیشنهاد شود، که به قریب اتفاق یعنی: داروهای ضد افسردگی و یا روان درمانی.
به طور میانگین، چنین درمانهایی تنها در یک سوم موارد موفّق عمل میکنند. در همین خصوص کانور لیستون، روانپزشک و نورولوژیست گفت:
«خیلی خوب است که درمانهای ما به خوبی برای چنین افرادی بسیار متفاوت عمل میکند. اما این درمانها برای همه کار نمیکنند!»
درک ما از افسردگی تغییر کرده است؛ اما چطور میتوان از شر افسردگی خلاص شد؟
در بطن این مشکل واقعیتی نهفته است، علیرغم اینکه میدانیم افسردگی سندرمی با علتهای نهفته گوناگون است، امّا دستورالعملهای بالینی ما، بیماران را بهغیر از شدّت وضعیت بیماریشان تشخیص نمیدهد و مضاف بر آن رویکردهای درمانی فعلی، تنها درجات گوناگونی از موفقیت بالینی را به همراه دارند.
به گفته لیستون، در سالهای اخیر، با کمک پیشرفتها در فناوریهای تصویربرداری از مغز، پژوهشگران به نظرگاه دقیقتری رسیدهاند که قادر است تغییرات گوناگونی را در مغز شناسایی کرده و علائم آن را شناسایی نمایند. لیستون ادامه داد، که مغزِ آدمی را میتوان مجموعهای از مدارها دانست که توسط نورونهایی به هم مرتبط شدهاند و در این میانه، این نورونها توسط انتقال دهندههای عصبی که از سیگنالهای الکتریکی سرچشمه میگیرند ارتباط برقرار میکنند.
تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی (fMRI) میتواند نحوه متفاوتِ عملکردیِ این مدارها را در افراد مبتلا به افسردگی و علائمی را که از خود بروز میدهند شناسایی کند. امید داریم که چنین تکنیکهایی علتهای زیستی یا «زیستگونه» (biotypes) افسردگی را شناسایی کرده و به پزشکان در دستهبندی بیماران و شناسایی افراد کمک کنندــ که به کدام روش درمانی بهترین پاسخ را میدهد تا درمانها را بر این اساس هدفگذاری و توسعه دهند.
لیستون میگوید:
«این ابزارها و فناوریهای جدید چگونگی کنش علمی ما را در این زمینه تغییر داده و به ما اجازه میدهند تا سؤالاتی بپرسیم که در سالهای نه چندان دور شبیه داستانهای علمی تخیلی به نظر میرسیدند.»
بیشتر بخوانید: سیلوسایبین قارچ جادویی الهامبخش روانپزشکان برای درمان افسردگی مقاوم به درمان!
واقعیت افسردگی
پژوهشگران تخمین میزنند که چیزی در حدود پنج درصد جمعیت بزرگسال جهان از نوعی افسردگی رنج میبرند. یعنی مثلاً حوالی سال 2020، در ایالات متحده بیش از 21 میلیون بزرگسال، حداقل یک دوره افسردگی اساسی (ماژور) را از سر گذراندهاند.
لیستون میگوید:
«اگر حساب و کتاب سادهای انجام دهید، تمام اینها به این معنی است که 256 راه منحصر به فرد وجود دارد که یک فرد میتواند بیماری خودش را توضیح دهد و همچنان هم برای توضیحش درمانی را دریافت کند».
لیستون توضیح میدهد که درمان تا حدّی آزمون و خطا است. در وهلهٔ نخست، احتمالاً دارویی به بیمار پیشنهاد میشود که بر سطوح انتقالدهندههای عصبی مرتبط با خلق و خو، مانند سروتونین، و یا نوعی گفتار درمانی مانند درمان شناختی رفتاری (CBT) تأثیر میگذارد. اگر اینها شکست بخورند، ممکن است از طریق داروهای دیگر جایگزین شوند تا ترکیبی مؤثر پیدا شود.
افرادی که به تنهایی به دارو پاسخ نمیدهند، ممکن است به اشکال دیگر درمان مانند الکتروشوک درمانی (ECT) یا تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال کمتر تهاجمی (TMS) تحت درمان قرار گیرند. بنابراین گزینشِ هر گزینه، جست وجو برای یافتن یک درمان موثر را میتواند برای ماهها تلف کند. و برای کسی که قصد خودکشی دارد، این ممکن است تفاوتی بین مرگ و زندگی باشد.
دستیابی سریعتر به پاسخ درست – این همان کاری است که همه ما میخواهیم انجام دهیم. ــ لیستون.
او شرح میدهد که fMRI به طور بالقوّه میتواند به سادهسازی این فرآیند کمک کند. اگر این فناوری بتواند ارتباط بین نواحی زیرین مغز و خوشههای علائم افسردگی را نشان دهد، ما قادر به شناسایی زیرگروههای خاص بیماری خواهم شد، و با چنین تشخیص دقیقتری، پزشکان احتمالاً بتوانند درمان را برای مدارهای عصبی ویژه اجرایی کنند.
بیشتر بخوانید: قدمی مهم در درمان بیماری آلزایمر ؛ ریاضیات به کمک پزشکان آمد!
جستجو برای مدارها
لیستون مدارهای مغز را به فرودگاههای ایالاتمتحده امریکا تشبیه میکند، جایی که شهرهای بزرگ به عنوان هابهایی، شهرهای کوچک را بههم متصل میسازند و ازدحام در بخشی از این شبکه میتواند تأثیرات بدی در گرههای دیگر داشته باشد.
او شرح میدهد: «میتوانید در روز آفتابی زیبایی، به دلیل آب و هوای بد در مقصدتان (شیکاگو)، برای یک یا سه ساعت در باند فرودگاه لاگاردیا زمینگیر شوید. ما گمان میکنیم که همین اتفاق، تا حدی میتواند در افسردگی رخ دهد.»
از نظر زیستشناسی، فرضیه این است که مشکلی در یک «هابِ» مغز میتواند به بقیه شبکه نفوذ کرده و باعث ایجاد مجموعه نشانگانِ مرتبطی با مناطق گوناگون پایین دست مغز شود.
احتمالاً fMRI به دانشمندان علوم اعصاب توانایی مشاهدهای بدهد که ببینند کدام مناطق مغز با هم فعال میشوند تا مواردی را که در آن فعالسازی هماهنگ نیست و باعث اختلال در اتصال میشود شناسایی نمایند.
درک ما از افسردگی در شُرُف تغییر بنیادین است
در سال 2017، لیستون و همکارانش این فرضیه را آزمایش کردند. آنها از فناوری fMRI برای نقشهبرداری از شبکههای مغزی بیش از هزار نفر، اعم از افراد مبتلا به افسردگی و افراد سالم استفاده کردند تا ببینند آیا الگوهای فعالیت خاصی با علائم خاصی مرتبط هستند یا خیر.
آنها چهار نوع زیستگونه نهفتهٔ افسردگی شناسایی کردند که مربوط به الگوهای مختلف بود. به عنوان نمونه، برخی از افراد دخیل در این مطالعه، دارای اتصال غیرعادی در مناطق بالایی مهم مغز بودند.
لیستون میگوید:
«این ممکن است یک راه امیدوارکننده برای درک مکانیسمهایی باشد که منجر به علائم آنها میشود.»
امّا با تمام این اوصاف، محدودیت مطالعات روی انسانها تشخیص چگونگیِ مشکلات مداری مغز را که باعث ایجاد علائم خاص میشوند دشوار میسازد. در اینجا، آزمایشهایِ آزمایشگاهی روی جوندگان بسیار ارزشمند بوده است. به ویژه که دانشمندان علوم اعصاب با استفاده از ابزارهای «اپتو-ژنتیک» توانستند سلول های مغز موش را با نور دستکاری کنند.
لیستون میگوید: اپتو-ژنتیک به ما این امکان را می دهد که مدارهای مغز را روشن و خاموش کنیم و به صورت تجربی و علت و معلولی ببینیم که چه تأثیری بالقوه بر رفتار آن دارد. همچنین چنین پیشرفتهایی در شناخت، در نهایت میتواند با نشان دادن ارتباط بین نشانگان و فرآیندهای زیستی مرتبط به درمانهای جدیدی منجر شود.
بیشتر بخوانید: انگشت کردن در بینی خطر ابتلا به زوال عقل و آلزایمر را افزایش میدهد!
چشماندازی که اپتوژنتیک و تصویربرداری از مغز در اختیارمان خواهد گذاشت
مهمتر از همه اینکه احتمالاً بتوانیم نشانگان گروهی را با درمانهای مناسب جفت کنیم. درمان خط اول معمولاً انتخابی بین CBT و داروهای ضد افسردگی است، که تصویربرداری عصبی نشان داده است در شناسایی بیمارانی که به احتمال زیاد نتایج مثبت را با CBT10 تجربه میکنند، موثر است و قابلیت پیشبینی خوبی را برای میزان اثربخشی TMS نیز در اختیارمان میگذارد.
درمانهای مکرر TMS معمولاً ناحیهای را که در امتداد خط میانیِ پوست سر قرار دارد،ــ قشر جلوی پیشانی پشتی میانیــ، مورد هدف قرار میدهند. به گفته لیستون، بیمارانی که اتصال غیرطبیعی در این ناحیه دارند، پاسخ قویتری به TMS نشان میدهند، که این گفته در عمل نیز ثابت شده است.
حتّی بهطرز مشابهی برخی از داروهای خاص برای تأثیرگذاری بر نواحی خاصی از مغز شناخته شدهاند، بنابراین به نظر لیستون میرسد که این حربه میتواند افراد متفاوت را نشان دهد؛ چرا که فعالیت مدارهای متصل کننده آن نواحی ممکن است پذیرای این داروها باشند یا نباشند. لیستون میگوید: «عصبشناسان امیدوارند که زیستگونههای ویژهتری از افسردگی را که در زیستشناسی تثبیت شده، شناسایی کنند تا درمانهایی را توسعه دهند که متناسب با اساس زیستی آنها باشد».
حرف آخر
چشمانداز رو بهگسترش است، با این حال، برای پیشرفت واقعی، دانشمندان به دادههای تصویربرداری عصبی بیشتری در مقیاسهای بزرگ نیاز دارند. هدف این است که با دریافتن علیّت سپس به شناسایی درمانهای موجود بپردازیم که به بهترین نحو با مکانیسمهای زیربنایی زیستگونههای جدید افسردگی سازگاری دارند- یا توسعه درمانهای نویی که کارکرد بهتری دارند. به بیانی، تا بتوانیم ریختشناسی نشانگان را برای استفاده در درمان بالینی افسردگی با ویژگیهای بیشتری توسعه دهیم.
لیستون شرح میدهد که، درباره مطالعاتی که در سراسر جهان انجام میشود، خوش بین است: «امیدوارم آنها درهایی را به روی روش های اساسی درمان افسردگی باز کنند.»
بیشتر بخوانید:
- مهندسی مواد و دیانای؛ انقلابی در صنعت الکترونیک در راه است؟
- انسان در آستانه ورود به اتوماسیون؛ آینده کار چنین چشماندازی دارد!
- اثر تماشاگر چیست؟ اگر کسی کمک میخواست، به او کمک میکردید؟
- سندروم هوبریس چیست ؛ آیا میتوان دیکتاتورها را اصلاح کرد؟
دیدگاه شما دربارهٔ درک ما از افسردگی چیست؟ آیا به نظرتان در آینده انسان از شر افسردگی در امان خواهد بود؟ نظرات خود را در بخش کامنتها با تکراتو در میان بگذارید و اخبار فناوری را با ما دنبال کنید.
منبع:ScientificAmerican