مطالعه ای جدید نشان می دهد، نزدیک ترین خویشاوندان ما دارای توانایی برای درک اشتباهات دیگران هستند. شامپانزه ها، بونوبوها و اورانگوتان دارای توانایی درک باورهای اشتباه بقیه افراد هستند و در شرایطی خاص می توانند به اصلاح آن کمک کنند. محققان می گویند، این نشانه ای از شناخت اجتماعی پیشرفته انسانی است که پیش از این تصور می شد، در میمون های بزرگ وجود ندارد.
دیوید بوتلمن محقق ارشد این مطالعه از موسسه انسان شناسی تکاملی ماکس پلانک، گفت: “پیدا کردن شواهدی از اینکه میمون های بزرگ قادر به درک باورهای بقیه هستند، به نوعی برای همه ما تعجیب بر انگیز بود.”
نخستی های شرکت کننده در مطالعه هر کدام به صورت جداگانه در یک اتاق باغ وحش لایپزیگ قرار می گرفتند، آزمایشگری وارد اتاق می شد و شی را در جعبه ای قرار می داد و اتاق را ترک می کرد. سپس آزمایشگر دیگری وارد اتاق می شد و شی را در جعبه دیگری می گذاشت و اتاق را ترک می کرد.
هنگامی که آزمایشگر اول دوباره وارد اتاق می شد و می خواست، شی را به جعبه بازگرداند، میمون به باز کردن جعبه دوم کمک می کرد و در صورتی که آزمایشگر جعبه اشتباه را باز می کرد، میمون که به خوبی می دانست که شی جا به جا شده؛ جعبه درست را باز می کرد.
این یافته ها نشان می دهد که میمون های بزرگ درک می کنند، آزمایشگر اول هنوز فکر می کند، شی در جایی است که قبلا در آن بوده است. در واقع حیوانات می دانستند، انسان عقیده اشتباهی در مورد واقعیت دارد.
محققان در مطالعه خود نوشته اند: “در نتیجه میمون های بزرگ ممکن است، حداقل دارای درک اولیه ای باشند که اقدامات آزمایشگر اول بر اساس باورهای فرد از واقعیت شکل گرفته است. بنابراین، چنین درکی ممکن است، تنها مختص انسان نباشد.”
” این مطالعه برای اولین بار نشان داد که میمون های بزرگ (شامپانزه ها، بونوبوها و اورانگوتان ها) می توانند از درک خود از باورهای غلط برای کمک به اصلاح کارهای غلط دیگران بهره ببرند.”
این مهارت در ارزیابی باورهای درست و یا نادرست افراد دیگر، در انسان در دوران نوزادی حدود 16 تا 18 ماهگی به تکامل می رسد. با در نظر گرفتن اینکه هر دوی ما انسان ها و میمون های بزرگ در جوامع پیچیده ای زندگی کنیم. همچنین این واقعیت که دارای 99 درصد دی ان ای مشترک هستیم و تا 11 تا 16 میلیون سال قبل؛ همه متعلق به یک گونه بوده ایم، تعجیب بر انگیز نخواهد بود که انسان، بونوبو، شامپانزه و اورانگوتان دارای توانایی های شناختی مشابهی هم باشند.
.
منبع: inverse
