تفکر طراحی خیلی سریع به یکی از ارکان اصلی در تحولات دیجیتال تبدیل شده است چرا که شرکتها از فلسفه طراحی انسانمحور برای عرضه محصولات و خدمات قوی و کاربرپسند استفاده میکنند.
تفکر طراحی بهعنوان یک عنصر اصلی برای موفقیت تحولات دیجیتالی ظهور پیدا کرده است اما طراحی تفکر چیست و چگونه مدیران فناوری اطلاعات پیشرو از توان خود برای تقویت ارزش کسبوکار بهره میبرند؟
شلی ایونسون، مدیرعامل Fjord، یک شرکت مشاوره طراحی که در سال 2013 توسط Accenture Interactive خریداری شد میگوید:
تفکر طراحی رویکردی به ساخت محصولاتی است که نیازهای فنی و کسبوکار را باهم تلفیق میکند تا آنچه مردم نیاز دارند را ارائه کند. در جوهره آن، تفکر طراحی شامل بهره گرفتن از تجربیات انسان ازجمله افزایش ورودی مشتری با شیوههای توسعه فناوری هنگام تولید محصولات و خدمات جدید است.
فلسفه نوآوری که در سالهای اخیر در بین فروشندگان نرمافزار محبوبیت فراوانی یافته است حتی کسبوکارهای سنتی که به دنبال دیجیتالی کردن محصولات و خدمات خود هستند را تحت تاثیر قرار داده است. درواقع، امروزه مدیران فناوری اطلاعات میگویند تفکر طراحی که تحت عنوان طراحی انسانمحور نیز شناخته میشود به بخش مهمی از استراتژیهای شرکتهای فناوری اطلاعات تبدیل شده است.
ویجی سانکاران، مدیر فناوری اطلاعات TD Ameritrade میگوید:
تفکر طراحی عظیم و قدرتمند است. برای بانک، تفکر طراحی یک ابزار مهم دستیابی به رباتهای مشاور، رباتهای چت و دیگر فنآوریهای ارتباط با مشتری محسوب شده که باعث رشد درآمد میشود. تفکر طراحی به تیم سانکاران کمک کرد تجربه استفاده مشتری از برنامههای کاربردی که آنها میسازند را بهعنوان بخشی از توجه این بانک به سمت شیوههای توسعه نرمافزارهای مناسب پیشبینی کنند.
انقلاب تفکر طراحی فناوری اطلاعات
به لحاظ سنتی، بخشهای فناوری اطلاعات با شرکای کسبوکار همکاری میکرد و پسازآن ماهها را صرف یافتن راهحلهای فناوری میکردند. بخش فناوری اطلاعات باید راهحلهای مناسبی ارائه میداد اما کاربرپسند بودن اغلب یک راهحل موقتی بود.
بااینحال، در عصر مصرفگرایی، هنگامیکه کارمندان و مصرفکنندگان بهطور یکسان از قدرت استفاده از دستگاه و برنامههای کاربردی موردنظر خود برخوردار شدند، کاربرپسند بودن یک الزام شد و فشار روی شرکتهای فناوری اطلاعات افزایش یافت تا راهحلهای خود را بر اساس آنچه کاربران در ذهن دارند طراحی کنند.
ایونسون که قبل از پیوستن به Fjord روی نقشهای طراحی در شرکت فیسبوک و مایکروسافت کار کرده است میگوید:
سطح انتظارات مردم رو به افزایش است و خیلی وقت پیش معمولا نیازی نبود فکر کنیم چه پژوهشی باید انجام دهیم تا بتوانیم چیزهایی انسانمحور، مفید و مطلوب تولید کنیم.
تفکر طراحی، تغییر فرهنگی در انتظارات شفاف را نشان میدهد، عبارتی که بر روشن بودن انتظارات مربوط به راهحلهای فنی تاکید میکند. انقلاب اپل که با ساخت آیفون جرقه زد و فروشگاه بعدی اپل که یک دهه پیش راهاندازی شد را در نظر بگیرید. با ساخت گوشی تلفنهمراه پیشروی جهان و بازار دیجیتال، مردم برنامههای کاربردی خوبی از برندهای موردعلاقه خود انتظار دارند.
باگذشت زمان انتظارات برای قابلیت و عملکرد به طرز چشمگیری افزایش یافت. پس از آنکه چند سال پیش استارباکس خدمات پرداخت و سفارش با تلفن همراه برای مواد غذایی و نوشیدنی خود را راهاندازی کرد، بسیاری دیگر از زنجیرههای خدمات فوری نیز قابلیتهای مشابه در برنامههای تلفن همراه خود ایجاد کردند. این حرکتها با انتظارات شفاف مردم سوق داده میشود.
ایونسون میگوید:
این نگرش بانکها را هم مجبور کرد دیجیتالیتر شوند چرا که آنها دیدند اپل پی، مینت، پی پال و دیگر خدمات سهم بیشتری از مبلغ کل پول دیجیتال را به دست میآورند.
او در ادامه بیان میکند که نفوذ تفکر طراحی در فروشندگان معروف نرمافزار مانند مایکروسافت، جایی که او بهعنوان مدیر طراحی تجربه کاربر از سال 2009 تا 2011 مشغول به کار بود را دیده است. هنگامی که ایونسون به مایکروسافت پیوست، تمرکز بر توسعه و تست نرمافزار بود. زمانی که او شرکت را ترک کرد، مایکروسافت طراحی را در فرآیند توسعه نرمافزار تزریق کرده بود.
علاوه بر این، فناوری در قالب یک کسبوکار پدید آمده است. همچنین، شرکتهای سنتی تجربه کاربر را بهعنوان یک عامل مهم در راهحلها هم برای کارکنان و هم برای مشتریان موردتوجه قرار میدهند.
امروزه بخش اعظمی از کار ایونسون شامل گفتگو با مدیران فناوری اطلاعات و دیگر رهبران کسبوکار در مورد چگونگی ساخت نرمافزار و خدماتی شبیه به ایر بی ان بی، فیس بوک و سایر خدماتی است که مصرفکنندگان احساس میکنند شخصا برای آنها طراحی شده است.
ایونسون میگوید:
شما نمیتوانید بخش خدمات شرکت را بدون توجه به قابلیت استفاده، مطلوبیت و اولویت قرار دادن مردم دارا باشید. تغییر جهت بهسوی تفکر طراحی معمولاً شامل رها کردن مزرعهای دارای اتاقک ساده و رفتن به سوی فضای کاری گروهی و باز است که در آن مدیران محصول، طراحان و مهندسان نرمافزار مینشینند و راهحلهای جدید را بررسی میکنند. در چنین محیطهایی، برای مدیران فناوری اطلاعات عادی است که در فضای کاری قدم بزنند و کسی که به آنها گزارش میدهد را خیلی خوب نشناسند.
تفکر طراحی در عمل
کریس پاسیون، بنیانگذار و مدیرعامل موسسه LUM که به مردم میآموزد چگونه طراحی انسانمحور انجام دهند میگوید:
تفکر طراحی مستلزم یک تغییر فرهنگ است. همچنین ازآنجاییکه بسیاری از شرکتها طرحهای دیجیتال را برای تغییر و تحول در کسبوکار خود اجرا میکنند، تفکر طراحی بخشی از برنامه استراتژیک شرکت میشود.
ازنظر او، تفکر طراحی میتواند به رشد نوآوری کمک کند بهخصوص وقتی شرکتها به دنبال احیاسازی هستند تا پابهپای سرعت تغییرات پیش روند.
در رویکرد پاسیون به تفکر طراحی، طراحی محصول و مهندسی سیستمها با انسانشناسی و رویکردهای قومنگاری درهمآمیخته میشود. او میگوید تفکر طراحی به سازمانها کمک میکند از بروز مشکلات رایج که مانع موفقیت پروژهها میشود پیشگیری کنند. تعدادی از این مشکلات در زیر اشاره شده است:
چارچوببندی مساله
اغلب اوقات تیمها برای عقب نیفتادن کارها برای رفع مشکل عجله میکنند بدون اینکه علت اصلی آن را پیدا کنند. بهطور خلاصه، آنها محدوده مشکلی که سازمان را به ستوه درآورده است پیدا نمیکنند. پاسیون به شرکتها توصیه میکند این مساله را با بررسی راههای جدید، چارچوببندی دقیق مساله و اطمینان از تمرکز تیم بر همان مساله حل کنند. تیمهایی که فرصت واقعی را بشناسند شانس موفقیت دارند.
تکرار
حاکمیت شرکتی که تفکر آن خطی است به نظر میرسد که مانع نوآوری میشود و به رویکردهای تکراری برای توسعه محصول نیاز دارد. پاسیون میگوید:
سازمانها باید شکستهای کوچک طبیعی ایدههای بزرگ و یا جدید را بپذیرند و مانع اجرای ایدههایی هرچند کوچک نشوند. این امر مستلزم طرحریزی، تهیه و نمونهسازی راهحلها بر اساس بازخورد ذینفعان است. راهحلهای کاملا نوآورانه و تاثیرگذار حاصل نوآوریهای متعدد و یک جریان پیوسته آزمایش و بهبود فرضیه است. سازمانهایی که سریعتر عمل میکنند و عملکرد خوبی دارند موفق خواهند بود.
همدلی
یکی دیگر از دلایل بزرگ شکست پروژهها عدم درک و همدلی با سهامدارانی است که طرحهای بیشمار مناسبی برای اجرا در نظر گرفتهاند. وقتی کاربران نهایی در یک اندیشه گروهی سهیم نمیشوند همدلی کردن کار آسانی نیست. علاوه بر این، شرکتها باید راهحلهایی طراحی کنند و کسانی که باید آنها را نصب، تعمیر و یا نگهداری کنند به خاطر بسپارند. اینجا است که تحقیق در خصوص موقعیت و دیگر تکنیکهای طراحی قومنگاری و مشارکتی برای تیمهای فناوری اطلاعات مفید است.
همکاری
سازمانهایی که در معرض خطر نابودی قرار دارند باید ایدههای خوب پیدا کنند و با بخشهای دیگر و یا مشتریان برای اجرای ایدهها همکاری کنند. همچنین آنها باید کمک کنند راهکارهایی بدهند که به لحاظ بصری، تخیلی و خلاقانه محسوب شوند.
نقاط شکست پروژه
بخشهایی که کارایی خوبی ندارند را شناسایی کرده و مشکل را حل کنید. این کار یکی از مزایای استفاده از تکرار است؛ طراحان و مهندسان میتوانند اشکالات و نقایص طراحی کاربر از آغاز ساخت محصولات با حداقلِ دوام تا راهحلهای تجاری کاملا ناب را برطرف کنند.
همکاری
انگیزهی خلق تفکر طراحی ناشی از سازمانهایی است که به دنبال بهبود تجربه مشتری هستند. این انگیزه منشا بیرونی دارد چون خیلی زود خطوط پایین و بالای سازمان را تحت تاثیر قرار میدهد؛ اما لزومی ندارد خودتان همه پاسخهای مربوط به تفکر طراحی را داشته باشید.
برای مثال، سانکاران از نظرات مربیان و مشاورانی مثل Pivotal Labs بهره برده است تا به هردوی مدیران بخش فناوری اطلاعات و خط تولید کسبوکار کمک کند یاد بگیرند چگونه یک نرمافزار را برای کاربر نهایی بسازند. آنها سوالاتی باز مانند «مشتری میخواهد با این محصول چهکار کند و چگونه با آن ارتباط برقرار میکنند؟» میپرسند.
پیشبینی و دوری از دوران تاریک دیجیتال بسیار مهم است. یکی از راههایی که شرکتها میتوانند این کار را انجام دهد ایجاد یک فرهنگ طراحی است که شامل استخدام طراحان بیشتر و نمونهسازی راهحلهای جدیدی است که اغلب به کار میگیرند. راهاندازی آزمایشگاه نوآوری و شتابدهندههای دیجیتال نیز مفید است. ایونسون میگوید:
شرکتها افزایش انتظارات شفاف را در هر دو بخش ارائه خدمات و حفظ رشد و رونق سازمان خود میبینند.
.
منبع: cio