خبر شروع تولید فیلمی تازه با عنوان کاناپه توسط کیانوش عیاری، کارگردان برجسته سینمای ایران، فرصتی پیش آورد تا بیشتر در مورد این فیلمساز و سبک و سیاق وی در فیلمسازی و نوع سلیقه ایشان در سینما سخن بگوییم و به بیانی، زندگی نامه کیانوش عیاری را با هم ورق بزنیم.
در این فیلم قرار بر این بود که شهاب حسینی و ترانه علیدوستی به ایفای نقش بپردازند اما با تاخیر پیش آمده در شروع ساخت اثر، به ناچار این دو هنرمند که کار دیگری را از قبل در برنامه خود داشتند، از بازی در این فیلم انصراف داده و بابک حمیدیان و فرگل فربخش جایگزین این دو بازیگر مطرح سینمای ایران شدند. از دیگر بازیگران بنام سینمای ایران می توان از مهدی هاشمی، ابوالفضل پورعرب، آتوسا انباریان، بیتا بیگی، تینا عبدی، رزیتا سلطانی، سیمرا ذکایی و حضور فریبا کامران در این فیلم نام برد که به ایفای نقش می پردازند.
کیانوش عیاری همچون گذشته بازهم به سراغ موضوعی اجتماعی رفته و کنکاشی در روابط و اقشار مختلف اجتماع داشته که مفصل تر به آن خواهیم پرداخت. با تکرا همراه باشید تا بیشتر با زندگی نامه کیانوش عیاری آشنا شوید.
کیانوش عیاری در سال ۱۳۳۰ در اهواز، شهری که رود کارون را در خود دارد به دنیا آمد. طبق گفته ایشان، وی از همان کودکی به تصویر و نوشتن علاقمند بوده و در خانه، مقوایی را شبیه دوربین لوله کرده و از درون آن به کوچه و خیابان می نگریست و در واقع با این عمل انتخاب می کرد که چه تصاویر و لحظاتی از زندگی را ببیند و شاید این اولین رگه های علاقه وی به فیلمسازی بوده است. وی دارای مدرک دیپلم است و کارش را از سینمای آزاد آغاز کرد و پس از ساخت چند فیلم 8 میلیمتری به سینمای حرفه ای راه یافت.
این نویسنده و کارگردان ژانر اجتماعی کارش را در سال 1349 در سینمای آزاد اهواز و با کارگردانی چند فیلم کوتاه در سینما آغاز کرد. شایان ذکر است که در آن روزگار، سینمای آزاد در تقابل با سینمای رایج آن دوره، یک اسلوب و روش نو و بدیع بشمار می رفت که در میان انبوه فیلم های فارسی آن زمان قد علم کرده بود و با ساختن فیلم های کوتاه همواره بیان و زبان معترضانه ای نسبت به کارهای هندی مآبانه و کمتر هنری آن زمان داشت.
در واقع کیانوش عیاری خود را در تقابل با جریان رایج سینمای ایران می دید و همین نکته کار او را سخت تر می کرد زیرا می بایست با جماعت حداکثری فیلم فارسی ساز به مقابله برخیزد و از سوی دیگر نیز، سلیقه مخاطب و مذاق وی با همان آثار رایج و سطحی سینما جور در می آمد و حال تغییر این سلیقه و مذاق، کاری بس دشوار بود و نیاز به قدرتی بزرگتر داشت.
مضمون غالب در فیلمهای عیاری، حکایت افرادی است که در موقعیتهای بحرانی و اغلب حاد اجتماعی گرفتار میشوند. همین مسأله فیلمهای عیاری را از نظر بررسی مسائل اجتماعی حائز اهمیت میکند؛ مسائل اجتماعی که جلوههای متنوع و مؤثری در فیلمهای این فیلمساز ارزشمند سینمای ایران دارند و از نگاهی تحلیلی با آنها برخورد می شود.
کاناپه اثر کیانوش عیاری بدون شهاب حسینی و ترانه علیدوستی
کیانوش عیاری همواره دردهای پیدا و نهان جامعه را می داند، زیرا یکی از دغدغه های فیلمسازی او تصویر همین دردها و بیماری های فرهنگی و اجتماعی بوده و به همین دلیل می گوید که “مرا سانسور نکنید. من نمی توانم از کنار دردها و مشکلات و معضلات اجتماع بدون توجه و اعتنا بگذرم.”
کیانوش عیاری با اختصاص موضوع اکثر کارهایش به مسائل مختلف و متنوع اجتماعی، بسیار موفق عمل نموده و تا به امروز همچنان بر موضع خود پافشاری کرده، هر چند که فیلم وی چند سالی است که خاک می خورد و نمی تواند آن را به مخاطب عرضه نماید.
3 فیلم اول کیانوش عیاری جزو بهترینهای سالهای ابتدایی شروع فعالیت وی بود. بطوری که ” تنوره دیو ” در چهارمین جشنواره و ” آنسوی آتش ” در ششمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان آوردند.
تنوره دیو و آن سوی آتش اثر کیانوش عیاری
پس از این 3 فیلم، عیاری به سینمای کمدی روی آورد و دو فیلم تجاری را کارگردانی کرد که هر دو از پرفروشها بودند. در اواسط دهه 70 ” بودن یا نبودن ” را ساخت. ساخت فیلم ” سفره ایرانی ” او 3 سال طول کشید.
عیاری در اولین تجربه حرفهایاش، « تنوره دیو »، به سراغ جوامع روستایی رفت و موضوع مهم نقش تکنولوژی در جوامع سنتی را مورد بررسی قرار داد. عیاری در «تنوره دیو» تقابل سنت و مدرنیسم را در جامعهای روستایی به نقد میکشد. اینکه عیاری در این فیلم، چاه عمیق را عامل خشکشدن قنات نشان میدهد، شاید اینطور تعبیر شود که او ورود تکنولوژی به جوامع سنتی را تقبیح کرده است، ولی حقیقت آن است که چاه عمیق به رغم فوایدش در مملکتی که از کمآبی رنج میبرد، گاه با خشکانیدن قناتها موجبات مهاجرتهای بزرگ و کوچک روستاییان را فراهم میآورد. عیاری نشان میدهد که با ورود تکنولوژی به جوامع، سنتها نباید فراموش شوند، بلکه باید به تعادلی بین ورود تکنولوژی و حفظ سنتها در جامعه برسیم.
« شبح کژدم » را شاید بتوان حدیث نفس عیاری به شمار آورد، چنانکه خود او هم دوران ساخت فیلم کوتاه و سینمای آزاد را تجربه کرده است. «شبح کژدم» بخش خاصی از جامعه را زیر ذرهبین میبرد و آن بخش، خیل جوانان علاقهمند و عاشق سینما هستند. «شبح کژدم» نام فیلمنامهای است که بزرگترین دلبستگی جوانی به نام «محمود» (جهانگیر الماسی) به شمار میرود. این فیلمنامه در حقیقت نمادی است از مجموعه ایدهآلها و آرزوهایی که هر جوان برای آینده خود دارد اما محمود در مقابل سوداگریها و آزمندیهای تهیهکنندگان در ساخت فیلم ناکام میماند و تصمیم میگیرد که فیلمنامهاش را در زندگی واقعی تجربه کند.
شبح کژدم به کارگردانی کیانوش عیاری و بازی جهانگیر الماسی
«آن سوی آتش» هر چند درامی دیدنی درباره عشق و انتقام است ولی همچنان جلوههایی از سینمای اجتماعی فیلمساز در آن دیده میشود. سویه اجتماعی فیلم به آن برمیگردد که در جنوب کشور در سالهای پیش از انقلاب خانوادههایی به دلیل کشف نفت در محل زندگیشان متلاشی شدهاند و این مسأله باعث شده که چنین خانوادههایی، زندگی زیر خط فقر داشته باشند که البته این جلوههای اجتماعی درباره فقر و محرومیت، در این فیلم در پس زمینه هستند و ماجرای اصلی درباره کینهورزی دو برادر و عاشقشدن برادر کوچکتر است که درامی جذاب را شکل میبخشد.
در مجموعه ” روزگار قریب “، کیانوش عیاری به بهانه مرور زندگی دکتر قریب، نقبی به درون جامعه ایران زده است. این مجموعه تصویر جامعهشناسانه و دقیقی از وضعیت اجتماعی جامعه ایرانی در دورانهای مختلف است.
سریال «روزگار قریب» ترکیبی از مضامین اجتماعی فیلمهای قبلی عیاری هم محسوب میشود از نشان دادن طبقات محروم که در «آبادانیها» و «آن سوی آتش» دیده بودیم، تا پشتکار جوانان برای رسیدن به آرزوهایشان مثل «شبح کژدم» و در ضمن محبت و عشق و ایثار مردم نسبت به هم، آنچنان که در «بودن یا نبودن» و «بیدارشو آرزو» میبینیم. سمبل این عشق و ایثار خود دکتر قریب است که همواره با نگرانی مردم جامعه را زیر نظر دارد و مشکلات آنها را با پشتکاری تحسین برانگیز و مثالزدنی پیگیری میکند.
تعدادی از بازیگران سریال روزگار قریب ساخته کیانوش عیاری
عیاری در «روز باشکوه» به تأثیر عمیق شخصیتهای محبوب ورزشی بر جامعه پیرامون تأکید دارد، کیانوش عیاری «دو نیمه سیب» را تحت تأثیر کتاب «خواهران غریب» نوشته «اریش کستنر» ساخته است. او با «دو نیمه سیب» بار دیگر ارتباط با مخاطب انبوه را آزمود. فیلم همان حکایت قدیمی و همیشگی جابجایی طبقاتی است.
عیاری در «آبادانیها» که نسخه ایرانی «دزد دوچرخه» (ویتوریودسیکا) است، جامعه آسیبپذیر پس از جنگ را به تصویر کشیده است.
عیاری «شاخ گاو» را بر اساس داستان «امیل و کارآگاهان» ساخت. فیلم «شاخ گاو» هر چند فیلمی برای کودکان است ولی جنبههای اجتماعی پررنگی دارد. فیلم نشان میدهد که یک پسر شهرستانی چگونه در کلان شهری چون تهران و در دل اجتماع آن آبدیده میشود و گویی به بلوغ میرسد.
“بودن یا نبودن” که به عقیده بسیاری بهترین فیلم عیاری است، جنبههای اجتماعی قوی دارد. اینکه دختری که دارای نارسایی قلبی است به متن اجتماع برود تا برای خود قلبی پیدا کند، خود زمینهساز صحنههایی است که جلوههای تأثیرگذاری را از اجتماع ببینیم. «بودن یا نبودن» وجه شرافتمندانه جامعه و انسانهای درون آن را نشان میدهد.
بودن یا نبودن به کارگردانی کیانوش عیاری و بازی عسل بدیعی
عیاری گرچه در سالهای اخیر در سینما و به سبب ساخت سریال روزگار قریب حضوری مستمر در سینما نداشته است، اما دو فیلم اخیرش؛ “بیدار شو آرزو” و “سفره ایرانی” نیز نمونه بارزی از سینمای تجربی اوست.
و اما نکته مهم و جالب توجه در آثار کیانوش عیاری شیوه هدایت بازیگر و نوع و جنس بازیگری مورد دلخواه عیاری است که هر هنرپیشه ای در کار کردن با عیاری ممکن است با مشکلاتی روبرو شود، اگر بخواهد همچون گذشته خود بازی کند.
کیانوش عیاری اجرایی از بازیگر می خواهد که جنبه بازیگری را کاملا حذف نموده و هر گونه اغراق و درشت نمایی را کنار گذاشته و همواره خود باشد. به نوعی تماشاگر به هیچ وجه نباید دوربین را بین خود و بازیگر احساس نماید و لذا هر گونه تصنعی به اثر ضربه می زند. بازی مورد علاقه عیاری بازی است که دیده و یا احساس نشود و تماشاگر با تمام وجود هر چه بنگرد تنها زندگی را ببیند. اغراق در بیان، بروز حس و عواطف و حرکات بی جهت و زیاد و خلاصه هر چیزی که بازی بازیگر را از باورپذیری دور نموده، مورد قبول وی نیست. او بازی را در عین سادگی می خواهد و نمونه و منبع او جهت دریافت نوع اصیل و متناسب بازیگری، زندگی بوده و کیانوش عیاری همواره از بازیگرانش می خواهد که در مقابل دوربین زندگی را فراموش نکنند؛ زیرا زندگی بزرگترین منبع یادگیری و آموزش بازیگر بوده و همه ما توانایی آن را داشته اگر بدان توجه نموده و بتوانیم ظرایف زندگی را درک کنیم. زیرا همه انسانها در زندگی مدام در حال بازی بوده و در تصویری که از خود در جامعه می سازند و تقابل آن با خلوت خود، بسیار جالب توجه است.