یکی از بسترهایی که همواره مورد علاقه هنرمندان بوده، اما به دلایلی برای آنان چالش برانگیز نیز بوده است؛ موضوعات، مفاهیم، رخدادها و رویدادهای دینی و مذهبی است که از طرفی بسیار جذاب و منحصربفرد بوده و از طرفی نیز پرداختن به آنها بسیار مشکل و چالشی است؛ زیرا هنرمند در پرداختن به این عرصه و تبدیل این مفاهیم و موضوعات به زبان هنر با خطراتی مواجه می شود که بزرگترین خطر، تبلیغی و شعاری شدن اثر هنری است و هنرمند همواره باید بکوشد که به دور از احساسات گری و نگاه احساسی و ایدئولوژیک بتواند با نگاهی منطقی و عقلانی، درامی خلق کند که هر مخاطبی را تحت تاثیر قرار دهد و دافعه ایجاد نکند.
در اینجا قصد داریم نگاهی گذرا به فیلم روز واقعه بیندازیم، پس با تکرا همراه باشید.
یکی از رویدادهای تاریخی موثر و تاثیر گذار بر انسان در تمام ادوار تاریخ، واقعه کربلا بوده که تا به امروز بازتاب آن را در بسیاری از عرصه ها از جمله ادبیات، شعر، داستان، هنرهای تجسمی و هنرهای نمایشی شاهد بوده ایم و در این میان تعزیه به عنوان یکی از انواع هنرهای نمایشی بسیار شاخص بوده و بطور مستقیم و غیر مستقیم به حوادث و وقایع کربلا و اشقیا و اولیا پرداخته و همواره هنری به شدت تاثیرگذار بر مردم بوده و تا به امروز ارتباط خود را با مخاطب حفظ کرده است.
اما در عرصه سینما کمتر به این موضوع پرداخته شده است. در واقع تعداد آثار تصویری در این زمینه کمتر از انگشتان یک دست بوده و در این میان شاخص ترین اثر هنری را می توان فیلم روز واقعه نوشته بهرام بیضایی و به کارگردانی شهرام اسدی دانست.
مشهورترین اثر دراماتیک در این زمینه که در حافظه هنری مخاطبان نیز حک شده “روز واقعه” اثر بهرام بیضایی است که بر اساس نگاه ویژه این نویسنده در خصوص داستانها و وقایع تاریخی نگاشته شده و به شکل غیر مستقیم و نمادین به قیام عاشورا و حادثه کربلا خود را نزدیک می سازد. در واقع عاشورا به مثابه یک داستان تراژدی و حماسی، جدا از تفاسیر و تاویل هایی که می توان از آن داشت، بستر خوبی برای شکل گیری یک اثر سینمایی ارزشمند است که قهرمان آن با کشته شدن نه تنها از بین نمی رود، بلکه چهره ای اسطوره ای تر می یابد.
و اما داستان فیلم روز واقعه …
فیلم روز واقعه را باید عاشورایی ترین فیلم سینمای ایران به حساب آورد. فیلم روز واقعه حکایت جوانی نصرانی است به نام عبدالله که به تازگی مسلمان شده ودلیل اسلام آوردن وی، عشقی است که در دل نسبت به راحله، دختری مسلمان پیدا کرده و از سر دلدادگی به آیین مسلمانی درآمده است تا پدر راحله با ازدواج او و دخترش موافقت نماید. عبدلله پس از 37 بار خواستگاری از راحله در نهایت موافقت پدر راحله را گرفته هرچند که برادران راحله از اینکه او تازه مسلمان است، وصلت با او را مایه سر افکندگی می دانند.
به هر حال در میانه راهی که داماد رهسپار خانه عروس است، پیکی خبر از حسین (ع) می آورد و در ضمن خبر می دهد که کوفیان سر مسلم بن عقیل را زده اند. از آنجا که امام حسین مقتدای راحله بوده، عبدالله نیز از این طریق با امام آشنایی پیدا می کند. پس از رد و بدل کردن هدایا و برپایی مراسم، عبدالله ندایی غیبی میشنود که می گوید؛ ” آیا کسی هست که مرا یاری کند؟”
عبدالله آشفته شده و به پرس و جو می پردازد؛ اما هیچکس آن ندا را نشنیده و تنها عبدالله شنیده است. او با شنیدن این ندا و خبر شهادت مسلم، پریشان شده و مجلس را به شتاب ترک می کند. سوار بر مرکب اهدایی عروسش شده و راه بیابان را در پیش می گیرد.
عبدالله تا شب هنگام می تازد. شب در اتراق گاه چند شترچران، بیتوته می کند. شترچرانان می گویند که کاروان امام حسین چند روزی قبل از این محل گذشته است. عبدالله می گوید مسافر کوفه است. اکنون شب دهم محرم است.
عبدالله راه کوفه را از آنان می پرسد و رهسپار می شود. سحرگاه برادران راحله او را می یابند و قصد جانش می کنند. آنها تصمیم دارند او را به شهر بازگردانند و به واسطه رفتارش او را مجازات کنند. عبدالله از بازگشتن سرباز می زند. آن سه دست به شمشیر می برند؛ اما تهدید عبدالله آنها را پشیمان می کند.
عبدالله نیت خود را بیان می کند. او می گوید نمی خواهد تمام عمر را در شک سپری کند و اکنون به دنبال حقیقت است. راحله پا در میانی می کند و عبدالله با مشکی آب رهسپار ادامه سفر می شود. در میانه راه از خرابه بتخانه ای می گذرد و راه کوفه را می پرسد.
در ادامه راه، بر کاروانی می گذرد که راهزنان اموال کاروانیان را به سرقت می برند. عبدالله در انتخاب دنبال کردن راه خود و کمک به کاروانیان، به کمک آنان می شتابد. او در نبردی تک نفره، حرامیان را ازبین می برد. و به راه خود ادامه می دهد. با آغاز طوفان شن، مدتی در میانه صحرا متوقف می شود.
سپس بر سر راه دو قبیله ای قرار می گیرد که برای جنگ با امام حسین به سوی کربلا می روند. آنها از راه عقب مانده اند و مدتی در صحرا گم شده اند. با اعلام قصد عبدالله در کمک به امام حسین بین دو قبیله که هر دو مسلمان هستند، اختلاف می افتد. قبیله ای از عزم خود در جنگ با امام منصرف می شود و قبیله ای بر رای خود پابرجا می ماند. آن دو قبیله با یکدیگر جنگ می کنند و عبدالله که به اسارت در آمده است، نجات می یابد.
در میان بیابان عبدالله با گروهی مواجه می شود که از یاری امام سرباز زده اند و با اندوه و فلاکت باز می گردند. آنها خبرهایی از امام می دهند که دشمنان او را محاصره کرده و امام از بیعت با دشمنان سرباز زده است.
عبدالله در می یابد که چندان راهی تا رسیدن به امام باقی نمانده است. اسب عبدالله از پای در می آید. او پیاده راهی می شود. به واحه ای می گذرد. بزرگ کاروان به او می گوید که امام هفت روز قبل از این واحه گذشته است. امام خبر آمدن او را به بزرگ قبیله داده و حتی اسبی را برای ادامه سفر او تدارک دیده است.
این واحه اطراق گاه امام و کاروان او بوده است. اهالی واحه به سوگ نشسته اند. بزرگ واحه می گوید؛ بر اساس اعتقادی قدیمی، در ظهر این روز دو خورشید بر فراز آسمان رو به روی هم قرار می گیرند.
عبدالله با اسبی که امام برایش مهیا کرده، راه را ادامه می دهد.
او صدای جنگ رااز دور می شنود. به کربلا می رسد؛ اما اکنون زمانی است که دشمنان بر امام ظفر یافته اند و مشغول جمع کردن غنایم و انتقال اسیران اند. دشمنان کسانی را که از جنگ با امام رویگردان باشند می کشند. عبدالله سرهای بریده شهدا، خورشید به خون نشسته و آتش زدن خیمه ها و دو خورشید را در آسمان را می بیند… از زیر سنگ های بیابان خون می جوشد.
او در نهایت آهنگری را که همانند او در خواب ندایی غیبی شنیده بود را می یابد که غرق در خون است و به شهادت رسیده است.
عبدالله با خبر آنچه دیده است به شهری که راحله در آن است باز می گردد. می گوید: او به بالاترین جایی رسید که تا کنون بشری رسیده است. همه حجت مسلمانی من حسین بن علی است. حقیقت را در زنجیر و پاره پاره و بر سر نیزه دیدم.
بهرام بیضایی دنیای پیرامونش را زیباتر از آنی که هست می بیند. او انسان را چند پله از واقعیت خود بالاتر برده و نگاهی عمیق تر به توانایی های فکری او دارد. در آثار بیضایی از زور بازو و قلدری خبری نیست، بلکه آنچه بیشتر از هر چیز نمایان است، نیروی تفکر است. در “روز واقعه” آنچه مسلم است، شعور عبدالله است که وی را از حجله دامادی به حجلهی عاشقی اش می کشاند و این همان جنگی است که بیضایی بین شعور و شعار به پا می کند.
او به خوبی می داند که چه قافیه ای را برای کدام بیت بیاورد. حماسه عاشورا اگر از حوزه شعار بیرون برود و به شعور برسد- کاری که بیضایی در روز واقعه به خوبی از عهده ی آن بر آمده است – می توان انقلابی در درک آدم ها از واقعه ی عاشورا به وجود آورد. آنچه برای بیضایی در این واقعه بیش از هر چیز مهم بوده آن است که “حقیقت” را برملا کند. بیضایی حقیقت را بر نیزه می بیند، چیزی که خیلی از آدم های شعاری از شنیدن آن لرزه بر اندام شان می افتد.
در این اثر شاخص و مطرح سینمای دینی بازیگرانی چون علیرضا شجاع نوری، لادن مستوفی، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمد علی کشاورز، مهدی فتحی، حسین پناهی، نادره خیرآبادی، عنایت بخشی، ژاله علو، سیامک اطلسی و … به ایفای نقش پرداخته اند.
نظرات خود را با ما در میان گذارید.
.
منبع: artbushehr، artkariman ، techera
هنرمندانه بود… از تکان دهندگی فیلم در بعضی صحنه ها اشک هام جاری شد با اینکه آدم مذهبی اصلا نیستم ولی حقیقت توی این فیلم به وضوح نمایان بود.