تمامی ایدهها، شکوفه نمیکنند. تفاوت بسیار زیادی ما بین یک ایدهی بسیار بزرگ و یک فرصت کسب و کار واقعی وجود دارد. پس سوال اینجا است که چگونه ایدههایی که در ذهن مردم وجود دارد، به یک کسب و کار موفق و پر سود تبدیل میشود.
روش اجرا یا پیاده سازی یک ایده، تنها نکتهای است که به تمامی سوالات پاسخ میدهد.
چند عامل یا فاکتور وجود دارد که بررسی آن میتواند به ایده پردازی و تبدیل شدن آن ایده به یک تجارت پر سود کمک کند. این عوامل عبارتند از: نیاز، تجربه، منابع، مشتریان و مدل؛ البته لازم به ذکر است که تمامی عوامل، به این چند مورد گفته شده محدود نمیشود.
عوامل موثر در شروع یک کسب و کار موفق
نیاز
تمامی شرکتهای تولیدی، خدماتی، بازرگانی و همچنین کارگاههای مختلف، هدفشان فروش کالا و خدمات است. زمانی کالاها و خدمات به فروش میرسند که خریداران و به طور خاص مشتریان به آن کالا یا خدمت نیاز داشته و در واقع حاضر باشند برای به دست آوردن آن کالا یا خدمت، پولی پرداخت کنند. پس ایجاد نیاز برای شروع یک کسب و کار بسیار مهم است.
تجربه
این تجربهی شما است که میتواند تمامی نقاط مبهم و تاریک یک کسب و کار موفق جدید (استارتاپ) و یا یک شرکت نو ظهور را مشخص کند. ممکن است شما در آغاز یک نوع تجارت، تجربهی کافی نداشته باشید و یا به طور کل بی تجربه باشید. این منطقی است که متعاقبا با یک سری ریسکها و یا مخاطراتی روبرو خواهید شد که ممکن است نتوانید بر آن فائق آیید که موجب تهدید شرکت استارتاپی شما میشود.
مشکلی نیست؛ در صورت نداشتن تجربه، اشخاصی هستند که تخصصشان بازاریابی است. تخصصی که میتواند شما را در شروع یک کسب و کار موفق و پرسود و البته کم ریسک یاری کند.
این را به خاطر داشته باشید که عرصهی رقابت، شوخی بردار نیست.
منابع
بگذارید برای توضیح این مورد، مثالی را بازگو کنیم.
کارخانهای را در نظر بگیرید که در زمینهی ساخت مبلمان اداری و خانگی فعالیت میکند. این کارخانه روش کارش به این صورت است که از الوارهای چوبی بریده شده، میخ، چسب و یک سری روغن جلا دهنده برای تولید مبلمان استفاده میکند.
زنجیرهای تشکیل میشود. ابتدا کارخانه باید الوار، میخ و چسب و روغن را از تامین کننده خریداری کند و سپس از آنها برای تولید مبلمان استفاده کند.
پس همانطور که میبینید تامین کنندگان از جمله عوامل خارجی (بیرونی) مهم هستند و اگر آنها در ارائه کالاهای خام خود به کارخانه، به هر دلیلی اهمال کنند و یا کالای بیکیفیتی ارائه کنند، میتواند در فرایند تولید و فروش مبلمان ساخته شده خدشه وارد شود و حتی در مواقع بحرانی کارخانه محصولی تولید نخواهد کرد.
مشتریان
در بازارهای رقابتی و زمانی که چندین تولید کننده و یا شرکت مختلف وجود دارند که کالاها و خدمات مشابهی را تولید میکنند، قدرت مشتری بسیار زیاد است؛ یعنی مشتری تصمیم میگیرد که از کدام شرکت کالا و یا خدمات مورد نظرش را تهیه کند.
در این گونه بازارها، شرکتها برای مبارزه در عرصهی رقابت باید دست به خلاقیت بزنند یا کالاهای خاصی تولید کنند که دیگری قادر به تولید آن نباشد و یا حتی با استفاده از راهبرد دامپینگ، خودی نشان دهند و مشتریانی را به سمت خود جذب کنند.
دامپینگ به راهبردی اطلاق میشود که یک کسب و کار و یا یک شرکت برای جذب مشتری، قیمتهایش را به شدت کاهش میدهد؛ به نحوی که حتی هزینههای تولید (ثابت یا متغیر) خود را پوشش ندهد.
در عرصهی رقابت، مشتریان به تولید کنندهها وفادار نیستند و زمانی که متوجه شوند کالای آنها بیکیفیت است و یا قیمت بسیار بالایی را در مقایسه با کالاهای مشابه دارد، دیگر از آن کالا یا خدمت خاص استفاده نمیکنند. از جمله بازارهای رقابتی میتوان به بازار مربوط به مواد غذایی اشاره کرد.
در بازارهای انحصاری، این تولید کننده است که با تولید کالا یا ارائهی خدمت خاص خود (طوری که شرکتی دیگر قادر به ارائه آن نیست) در عرصهی رقابت یکه تازی میکند؛ زیرا هیچ رقیبی برای محصولش وجود ندارد و مشتریان مجبورند که برای تامین کالای یا خدمت مورد نظر خود به این شرکت مراجعه کنند. مثل شرکت برق.
پس همان طور که گفته شد، بحث مشتری بسیار حائز اهمیت است و در بازارهای مختلف، تولید کننده باید رفتار خاصی را با مشتریانش داشته باشد.
مدل
مدل در واقع راه یا مسیری است که یک کسب و کار برای تولید درآمد و ایجاد سود در آن به فعالیت میپردازد. بحث قیمتگذاری و هزینهها، بازار هدف و مدیریت از جمله مواردی هستند که در این مقوله میگنجد.
قیمتها باید طوری باشند که اولا موجب کسب سود شوند (درآمد منهای هزینه) و از طرفی نیز در بازارهای رقابتی آنقدر بالا نباشد که شرکت نتواند کالای خود را بفروشد.
قیمت گذاری باید توسط متخصصانی که در این حوزه تجربه دارند، انجام شود.
پس همانطوری که ملاحظه فرمودید، ایجاد یک کسب و کار یا استارتاپ، فقط به داشتن یک ایدهی خام محدود نمیشود.
.
منبع: INVESTOPEDIA و Entrepreneur