شاید هدفی در سر داشته باشید و بخواهید برای آن سرسختانه عمل کنید، ولی برای رسیدن به جزیره موفقیت باید هوشمندانه عمل کرد. درست است که اولین قدم تعیین کردن هدف است تا موتور انگیزه همیشه روشن باشد. در ادامه با تکراتو همراه باشید تا با بیان چند ماجرا، موضوع را موشکافانهتر بررسی کنیم.
کنار زدن سختیهای زندگی برای موفقیت لازم است ولی کافی نیست. چیزی که اهمیت دارد این است که ارزش زمان را بدانید و اگر در انجام دادن کاری مصمم هستید، آن را انجام دهید.
جک لالانه میگوید:
از زمانی که کودکی بیش نبودم همیشه آدمهایی را که سخت تلاش میکردند، تحسین میکردم. اولین فردی که با این ویژگیها بهعنوان یک رهبر تمامعیار دیدم، پدرم بود. با دیدن زندگی شخصی پدرم به یک نکته جالب دستیافتم، او کسی بود که بعد از مهاجرت سختی که داشت، زندگی خود را از هیچی دوباره ساخت. من همیشه کسانی که مرد عمل بودهاند را دوست داشتهام؛ اما هرچه که بزرگتر شدم و با افراد بیشتری آشنا شدم، در این باورم کمی دچار تردید شدم. من متوجه این مساله شدم که موفقیت تنها با سخت کار کردن به دست نمیآید. بلکه عوامل دیگری هستند که نسبت به سخت کار کردن اولویتدارند.
چقدر باید سخت تلاش کنید تا به هدفتان برسید؟
روزگاری بود که من بهشدت کار میکردم و از شدت کار سخت عرق میریختم تا اینکه روزی با مردی برخورد کردم، طی مکالمهای که با او داشتم، بهگونهای دراماتیک تاثیر عمیقی در قلب من گذاشت. اسم او اسکات هاریسون بود. ممکن است قبلا اسم او را شنیده باشید، او بنیانگذار موسسه Charity Water است.
کارآفرینی مثل او بهصورت غیرانتفاعی و خصوصی به دنبال هدفی برای کسب و کارش بود، آن هدف رساندن آب پاک بهتمامی مردمانی است که در هر جای کره زمین دسترسی به آب ندارند. او تمامی عمر خود را بهسختی کارکرد، ولی من فقط او را به خاطر هدفی که در سر داشته و دارد او را تحسین میکنم.
یک احساس پوچ
زمانی که اسکات جوان بود بیشتر وقتش را صرف عیاشی میکرد، او صاحب یک کلوب شبانه در نیویورک بود. تنها هدفی که داشت، این بود که مردم بیشتری را به کلوب جذب کند و آنها را شاد و سرگرم کند. او به چیزی که خواسته بود رسید و در کارش موفق بود.
اسکات دنیای خودش را با سوپرمدلها، ستارگان رپ، مشروبات الکلی، مواد مخدر، شهوات و قمار ساخته بود؛ اما علیرغم این امور ظاهری او یک فرد خوشفکر بود. یک روز وقتیکه اسکات بر روی یک صندلی در آمریکای جنوبی نشسته بود، به این فکر میکرد که باوجوداینکه کارهای زیادی انجام داده است ولی هنوز هم یک فرد بیمصرف و پوچ محسوب میشود. سپس تصمیم گرفت تمامی گناهان و اشتباهات گذشتهاش را پشت سر بگذارد و به فکر راههای جدیدی باشد که بدان وسیله از آن به بعد به مردم کمک کرده باشد.
اسکات تصمیم گرفت وقت خود را صرف کمک به پزشکان در لیبریا کند که کاملا با کاری که قبلا در نیویورک میکرد، متفاوت بود. درجایی که نه آب، نه برق و نه سیستم فاضلابی مناسب پیدا میشد، او بهمانند سایر پزشکان شاهد نگاههای ناامید هزاران نفر بود که تنها به آنها چشم امید دوخته بودند.
هرچه بیشتر کار میکرد، بیشتر متوجه این نکته میشد که هیچکس بهتنهایی قادر نخواهد بود آب پاک برای این مردم فراهم کند. ولی او هنوز با تکیهبر عزم و اراده خود بر آن است که برای بیش از شش میلیون نفر آب پاک فراهم کند.
پس برای موفقیت آن کار را انجام بده
این خیلی شگفتآور نیست در جهان شاهد افرادی باشید که بهسختی تلاش میکنند تا امور را بهدرستی انجام دهند و به موفقیت برسند. بهعلاوه بدون هیچ انگیزه خاصی هرگز نخواهید توانست کاری را انجام دهید، پس حواستان باشد قادر به انجام همه امور چه خوب چه بد نیستید.
پس اگر انگیزه انجام کاری را در این دنیا دارید، انجامش دهید. گاهی لازم است نگاهی به عقب بیندازید تا ارزش کاری را که انجام دادهاید، ببینید. دقت کنید که آیا وقت خود را صرف کار بیارزشی کردهاید؟ یا با تمام سختیها و ناراحتیهای کاریتان، وقتتان را صرف زندگی بخشیدن به مردم کردهاید؟
با همه این موارد هرچه قدر که طول بکشد، کار را انجام دهید و در اهدافتان غرق شوید، اما حتما مطمئن باشید که اهدافتان ارزش وقت گذاشتن داشته باشند. اسکات نیز با توجه به ارزشهای موجود در زندگیاش هدف خود را تغییر داد، بااینکه کاملا به هدفش نرسیده است، ولی توانسته تا حدی آن را عملی کند و در حال پیشرفت است.
پس از آن شیوه تفکر، من تمامی پلههای ترقی را طی کردم و به بالای این ساختمان عظیم رسیدم نگاهی به اطراف انداختم سپس پای پنجرهای بزرگ ایستادم و به بیرون خیره شدم. در آن لحظه متوجه شدم هنوز فرصت برای انجام کارهای بیشتر دارم.
.
منبع: Entrepreneur