راهنمای خرید تکراتو
otetmarket
همین حالا برای دوستان خود به اشتراک بگذارید: واتساپ | تلگرام |

همه‌گیریِ بی‌سواد فرض کردنِ جامعه؛ کلیشه‌های صنف محتوانویسان!

داران! داران! ران! شیپور به صدا در آمد! گوش فرا دهید، این صدایی از گور برخاسته است! ای محتوانویسان، ای‌کسانی که خود را نویسنده، نگارنده و شاید هیچی بدانید! با شما هستم! با خودم هستم! با همه‌مان هستم! تا کِی قرار است کارمان از خودمان بیگانه باشد؟

در این جستار کوتاه بنا دارم چند وجه از کلیشه‌ی رایج محتوانویسان را بررسی ‌کنم. در واقع، شرحی تحلیلی – توصیفی از پدیده‌ی چرکی که این روزها غالب حرفه‌‌ی محتوانویسی شده است.

راهنمای خرید تکراتو

آن‌چه که در ادامه می‌خوانید:

  • تجاوز به زبان؛ تحفهٔ سود بیشتر به هر قیمتی!
  • هر چه پیش آید خوش آید؛ منجلاب کار بی‌خویشتن.
  • زبان فارسی قافله را باخته و محکوم به اضمحلال است!
  • ساده‌نویسی به معنای کؤدن فرض کردن جامعه!

تجاوز به زبان؛ تحفهٔ سود بیشتر به هر قیمتی

بله! زمانه‌ زمانه‌یِ این‌جور اطوارِ مست و ملنگِ پیشروگرایانه‌ نیست؛ چون اگر بخواهی پیشرو باشی و خلافِ جهت سیلاب جاریْ شنا کنی، ته ماه باید ته جوب سکندری بخوری و برای نان خشکی حیثیت‌ات را به تاراج بگذاری! می‌دانم؛ باور بفرمایید که می‌دانم؛ امّا می‌خواهم موضوع عمیق‌تری را با شما در میان بگذارم و آن این است: تجاوز به زبان!

همینک کار را به جایی رسانده‌ایم که مفاهیم به مُشتی کالبد توخالی تبدیل شده‌اند؛ داریم برای خاطرِ رقابت با یک پوشال ذهنی خطرناک، یعنی سود بیشتر به هر قیمتی، مُدام به زبان تجاوز می‌کنیم؛ مفاهیم را آن‌قدر توسری می‌زنیم که عاقبت تنها چیزی که ازشان باقی می‌ماند، آجرهای پوکی است که سنگ بنای کج و معوجی می‌شود که نه تهی دارد و نه سری! استدلال‌مان هم این است که، خوب مهم این است که کلیک بخورد جانم!

نوچه‌های بی‌مُزد و مواجب الگوریتم‌های گوگل

آدمیزاد گاهی فراموش می‌کند که روش‌هایِ بهینه‌سازی محتوا و الگوریتم‌ها فقط ابزاری‌اند برای بهبود تجربه‌یِ خواننده! امّا در واقع دارد بالعکس آن رقم می‌خورد، چیزی که هم‌اکنون داریم می‌بینیم، نوچگی برای مُشتی الگوریتم است که بیاوردمان صدرِ جدولِ هوچی‌گرانی برای هیچ!

آن هم با مطالبی که نه محتوایی درش هست و نه فرم و خلاقیّتی! این بهبودِ کدام تجربه‌یِ خواندن است؟! دیگر فراموش کرده‌ایم که بنا داشتیم برای آدمیزاد بنویسیم. این‌جا درست همان نقطه‌ای است که فاعلیّت و سوژگی‌مان دارد از میان می‌رود و ما استثمار دم و دستگاهی می‌شویم که خودمان عَلَمش کرده‌ایم! عالی‌ نیست؟

گور آباء و اجداد علائم نگارشی و درست‌نویسی، کلیک می‌خورد یا نه؟

عذر بدتر از گناه این است که چون بعضی از عبارات و جملات، سِرچ‌خورشان خوب است و از قضا، موتورهای جست و جو هم این گاف‌هایِ املایی و غلط‌غلوط‌ها را چپانده‌اند در صدر جدول‌‌هاشان، پس ما هم بیاییم چنین اغلاط مصطلحی را تبدیل کنیم به عادت نوشتاریِ‌مان!

 با این حربه‌یِ چرک، دو اتفاق مهم میفتد: نخست آن‌که چنین چرخه‌یِ معیوبی را مدام بازتولید می‌کنیم. و دوم ته‌اش با گندی که خودمان هم درش شرکت داشتیم، می‌گوییم که، اِ، ببین مردم اصلاً حالی‌شان نیست که چه درست است و چه نیست! جالبی ماجرا اینجاست که بعدش هم یک مسئولی که بالای سر ماست در می‌آید می‌گوید که شما حالی‌تان نمی‌شود و فلان قانون محدودیت اینترنت و بهمان قانون باید تصویب شود و من و تو و ما هم هیچ حق اعتراضی نداریم. چون دقیقاً مهره‌یِ همین چرخه‌ای شده‌ایم که پیش‌تر کاملش کردیم!

ریختن قیمه‌ها تو ماست: جدیدترین روشِ سئوی محتوای بلاگی

شگفتی‌هایِ این دنیا تمامی ندارد. گوشه‌ای نشسته بودم و پِی خواندن و تحقیق برای نگارش مطلبی که، مواجه شدم با آشِ شله ‌قلم‌کار کلمات‌کلیدیِ ترند یا روند، در یک مطلب که همراه با توضیحات یک‌ خطیِ بی سر و تهی، موجب پیروزیِ کثیفِ در صدر ماندن شده بود. بعد عده‌ای هم اسم این کار را می‌گذارند، تولید محتوا! در صورتی‌که این کار، نه تنها یک فنِّ دم‌دستی از سئوی کلاه سیاه است، بلکه بدون شک به مرور، شما را از گردونه‌یِ الگوریتم گوگل، حذف می‌کند

هر چه پیش آید خوش آید؛ منجلاب کار بی‌خویشتن!

فرآیند تهی‌سازیِ خودمان به همین‌چیزهایی که نقلش رفت خلاصه نمی‌شود. نه، بحث سر این نیست که مثلاً موضوع مربوط به فناوری / تِک را دوست‌داریم و از ساحت سلامت بیزاریم، نه جانم! می‌توان درباره‌یِ همه‌اِ‌شان کم و بیش نوشت! آن‌جایی بحث بالا می‌گیرد که فرآورده‌یِ کاریِ‌مان، اثری که از ما به برون ‌تراویده، از خود ما بیگانه شده باشد. به رسمِ مارکس بیایید این ترکیب را کار بی‌خویشتن بنامیم.

کار بی‌خویشتن زمانی عین‌هو اجل‌ معلق جلوِ چشم‌مان مجسّم می‌شود که کار یا فعالیّتی را که انجام می‌دهیم توأمان هم قلابی باشد و هم از نگارش‌اش منزجر باشیم. نسخه‌یِ بدخیمش هم این است که در کنار تمام چیزهایی که ذکرش رفت، اگر هم حق انتخاب می‌داشتیم از آن کار فوری می‌زدیم بیرون. در واقع کار بی‌خویشتن همان فرآیند مسمومی‌ست که وادارمان می‌کند، رفته‌رفته تن به هرکاری بدهیم، آن هم برای خاطر سود بیشتری که به معنای ساقط کردن خویشتن از فاعلیّت / سوژگی است. در حقیقت، فرآورده‌یِ کارمان شده آنتیگون و ضدِ خود ما. دیگر در حکم آدمک‌های کوکی‌ای هستیم که زبانِ خودمان را هم نمی‌فهمیم. در این وادی دیگر، فرآیند از -خود-بیگانگی به تعالی رسیده است.

رشد سرسام‌آور طبقه‌ی جدید پریکاریا یا بی‌ثبات‌کاران

وانهادگی و احساس دلهره‌ی مدام برای از دست دادن شغل و در تکاپو بودنِ هر روزه‌ برای گرفتنِ کارهایِ تازه، فقدان هرگونه امنیّت اجتماعی و شغلی. پرش‌ها و درجا زدن‌ها و با هزارجور مکافاتِ روز خود را به شب رساندن‌هایی برای پرداخت اجاره‌خانه و تهیه‌ی قوت لایموت.

بله، این ویژگی جدیدِ مناسبات کاری‌ست که صنف محتوانویسان نیز بیش از پیش به صفوف آن پیوسته‌اند. و در کنار دیگر اصناف، طبقه‌ی جدیدی به نام پریکاریا را که ترکیبی است از پرولتاریا (proletariat) و پریکریس (precarious) تشکیل داده‌اند؛ طبقه‌ای که «هویت خویش» را با کار از خودبیگانه از دست داده است.

زبان فارسی قافله را باخته و محکوم به اضمحلال است!

این هم یکی از آن حرف‌هایی است که مو به تنم سیخ می‌کند. چون دارد می‌گوید که هی رفیق! بیا منفعل باشیم و بیا نگاه کنیم که چطور دنیا دارد برای ما تمام می‌شود! نه‌خیر! از هپروت باید آمد بیرون! هیچ‌چیزی تمام نشده هم‌صنفی‌ها! علی‌رغم کوششی که از ریز و درشت مرگ‌خواران این مرز و بوم و فراتر از آن می‌شود برای پوزبند زدن به فرهنگ و زبان‌مان، و با تمام زخم و حفره‌های گَت و گنده‌ای که بر پیکره‌‌‌یِ نحیف‌مان نقش بسته، ولی به گواه تاریخ، فرهنگ و زبان به مثابه‌ی موجوداتی زنده، خود را احیا کرده و خواهند کرد.

اشتباه نکنید، مُراد حرکات باسمه‌ایِ سازمان‌هایی نظیرِ صدا و سیما و جریانی در فرهنگستان ادب فارسی نیست که برای خاطر یک واژه‌یِ بیگانه خودشان را به آب و آتش می‌زنند. آن‌ها هنوز در نیافته‌اند که زبان پدیده‌ای‌ست پویا و قرض‌گیری واژه هم جزوِ مراودات طبیعی آن است. از همین‌رو، دستوری‌نگری و مجازات‌محوری آنان، نه تنها فرهنگ‌ساز نیست بلکه فرهنگ را به مثابه‌یِ جبهه‌یِ جنگی می‌بیند که باید دَرَش توپ و موشک شلیک کرد! ای دلِ غافل!

تولید فکر راز بهره‌وری زبان است

این افسانه را که فلان زبان بهتر است و فلان زبان عقیم‌تر را می‌گذاریم کنار. آخر، به قدر کافی باطنی و آشوری و بزرگانی امثال ایشان، درباره‌اش قلم زده‌اند. موضوعی که می‌خواهم با شما در میان بگذارم مصرف‌کنندگی زبان‌وران فارسی است. چرا که زبان فارسی حتّی با معیارهای غیرعلمی خیلی‌ها پیشوند و پسوندهای قدرت‌مندی برای برابریابی و واژه‌سازی دارد.

مشکل به آن‌جایی برمی‌گردد که به واسطه‌ی شرایط خفقانی که این زبان در طی سالیان دور و دراز گذرانده، وجه پوشیده‌گویی و ادبیّتش برجسته‌سازی شده است. و این‌طور به‌نظر می‌آید که زبانِ تولید فکر و علم نیست. از همین‌رو، مادامی که زبانوران فارسی نتوانند به زبان خود تولید اندیشه کنند و مصرف‌کننده‌یِ تام باشند، زبان‌‌شان هم بوی کهنگی خواهد گرفت، که البته همین قرض‌گیری زبانی و تبادلات فرهنگی نیز باعث شده هم‌چه چیزی تمام و کمال انجام نشود!

خطّ با زبان فرق دارد!

حکایت غریبی است. بعضی گمان می‌کنند که ایرادات خطِّ فارسی – عربی را باید به حساب زبان فارسی بگذاریم. امّا چنین چیزی صحت ندارد. خطّ از زبان جداست. هرچند که برهم تأثیر می‌گذارند امّا باید بین این دو تمایز قائل شد. برعکس زبان فارسی، این خطّ ایرادات فراوانی دارد، از عدم تطابق با رایانه‌ها گرفته تا عدم پشتیبانی‌ و نمایشِ درست همه‌یِ واکه‌های فارسی که موجب ابهام و بدخوانی می‌شود. بحث درباره‌یِ این موضوع از حوصله و وقت این مطلب خارج است. باشد برای وقتی مقتضی!

ساده‌نویسی به معنای کؤدن فرض کردن جامعه

در این چند وقتی که مصاحبه‌های کاری جوراجور رفته‌ام، یک‌چیزی را همه تکرار کرده‌اند، تو گویی که وحی منزلی – چیزی باشد که فرقه‌های خفیه القا کرده باشند. یکی می‌گوید، ما به دنبال سادگی هستیم! آن یکی در می‌آید می‌گوید که ببین ملت اصلاً این چیزها را نمی‌خوانند که! و این یکی خیلی جالب است، فکر کن داری برای بی‌سوادها می‌نویسی! و آن یکی هم با قر و قمیش می‌گوید، ما سیمپل رایتینگ می‌خواهیم! و یا چه بدانم، هزارجور دگرگفت دیگر از همین «ساده‌نویسی»ِ بدبخت که نه درست فهمیده شده و نه درست به کار می‌رود. اگر بخواهم مولفه‌های معنایی ترکیب «ساده‌نویسی» را خلاصه کنم به این ترتیب است: ساختار نحوی روشن، گزینشِ واژه‌های رایج و مستقیم‌گویی‌‌!

خودمانیم اگر قرار باشد که کلِ تولید محتوای مجازی فارسی برود به این سمت‌ــ‌ که هم‌اکنون نوع مبتذلش رایج است‌ــ، و حتّی اگر درست هم انجام شود، در طولانی مدّت، دل آدم از این متون یک‌نواخت و عاری از خلاقیّت به‌هم خواهد خورد. راه چاره چیست؟ تمام این‌ها را بریزید دور! تنها یک اصل را در نظر بگیرید که کمک‌مان می‌کند هم خلاقانه بنویسیم و هم ساده: نوشتن درباره‌ی یک ایده. در حقیقت، نفس اچ‌1، اچ‌2 و اچ‌3 همین است که ساختاری هرمی‌شکل بسازیم تا کلِّ جملات، بندها (پارگراف‌) و عناوین ختم شوند به ایده‌ی مرکزی جستار، مقاله و یا یک مطلب.

جامعه‌یِ تحصیل‌کرده و آگاه

به گزارش ایرنا، زلفی‌گل، وزیر علوم تحقیقات گفته است، 25 درصد جمعیّتِ ایران تحصیلات دانشگاهی دارند. علی‌رغم آن‌که این سطح سواد آکادمیک، به کشورهای پیشرفته‌ نمی‌رسد؛ امّا نشان از آن دارد که ما با مردمی اُمّی و بی‌سواد رو‌به‌رو نیستیم، و آن‌ها می‌توانند آگاهانه برای سرنوشت و زندگی خود تصمیم بگیرند. در سوی دیگر هم، با توجّه به گذرانِ مردم ایران و اقتصاد رکودزده و مریض‌مان، که فرصت مطالعه و دانش‌اندوزی کافی را از تک به ‌تک مردم گرفته، آن‌ها هنوز هم سرپا ایستاده‌اند و تلاش می‌کنند و می‌آموزند. و این به خودی خود نشان از آن دارد که اغلب مردم شایسته‌یِ تقدیرند و نه تحقیر و سرزنش، و می‌توان برای‌شان محتوای درست و حسابی تولید کرد.

نتیجه‌گیری

شیپور را گذاشته بود توِ جعبه‌اش و سلانه‌سلانه دور می‌شد که وانگهی رو برگرداند و با شیپورنوازی‌اش روی صفحه‌ی نامرئی نوشت، خوب در این جستار که زیاد هم کوتاه نشد، آخر بنا داشتم کوتاه باشد، کوشیدم چکیده‌ای را از کلیشه‌های رایج محتوانویسی این روزها شرح بدهم. در این مطلب، دریافتیم که دامن زدن به غلط‌ها نه تنها اخلاقی نیست بل‌که دامن‌گیر خودمان هم خواهد شد. و همین‌طور در آینده‌ای نزدیک، جستار دیگری را درباره‌ی «اهمیّت تشکّل‌های صنفی» خدمت‌تان پیش‌کِش می‌کنم تا ببینیم چطور می‌توان با نوسازی آرایش بازار محتوا، هم بهتر ارتزاق کرد و هم بهتر آگاهی بخشید.

دیدگاه شما درباره‌یِ کلیشه‌های صنف محتوانویسان چیست؟ آیا شما هم از متون یک‌نواخت و تکراری خسته شده‌اید؟ لطفاً، دیدگاه خود را در بخش کامنت‌ها ما در میان بگذارید.

راهنمای خرید تکراتو
ارسال برای دوستان در: واتساپ | تلگرام |






ارسال نظر (5 نظر)

    با عباراتی مثل «ساده نویسی»، «برای احمق‌ها بنویس» و از این دست زیاد مواجه شدم. منتهای امر این ساده نویسی با هدفمند نویسی اشتباه شده. مخاطب فضای مجازی مشابه همین مقاله مجبوره لابلای انبوهی از پیام‌های آزاردهنده مطلبی رو از یک نوشته دریافت کنه. گاهی برای حفظ توجهش میشه از چنین نثری استفاده کرد ولی گاهی باید آنقدر گزیده و عام کلمات رو انتخاب کرد که در پوسته‌ی سئو، نگارش صحیح و ارزشمندی محتوا جا بگیره.
    اگه در باب آموزش و یادگیری چیزی رو گوگل کنیم به وضوح متون تکراری، راهنمایی‌های بعضا به مراتب اشتباه و کاسبی‌ها از کره‌گیری در نتایج زیاد میبینیم. اینجا فرق نوشتن و نویسندگی مشخص میشه. اینکه پیامی درست، در لباسی درست و در بستری درست، تقدیم مخاطب درستش بشه.
    قلمت درست.

    پاسخ

    هنگام خواندن این متن بین انبوهی از تبلیغات و دیدن استفاده‌ی از علامت تعجب در هر دو جای تامل داشت. در فرصت های بعدی در مورد آگاهی رساندن به خواننده در مورد متنی که میخواند بنویسید اینکه چگونه از فن نوشتن میشه عیار نوشته رو تشخیص داد.

    پاسخ

    ممنونم از این‌که وقت گذاشته و خواندید.
    اگر منظورتان معیار یک نوشتار خوب و یا نوشتار خلاقانه است حتماً در آینده‌ای نه چندان دور، جُستاری درباره‌اش می‌نویسم.
    راجع‌به تبلیغات هم درک می‌کنم که احتمالاً آزاردهنده باشد ولی یکی از منبع درآمدهای مهم سایت است؛ و باید دید در آینده چه تمهیدی می‌توان برایش چید. سلامت باشید.

    پاسخ

    منظورم آزاردهنده بودن تبلیغات نبود اینکه توی متن شما و متن تبلیغات به صورت مشترک از علامت تعجب استفاده شده بود جالب توجه بود. ممنون از شما.

    پاسخ

    هوم! کار کار خودشان است…

    پاسخ