“پدید آمدن دوران بیسیم، جنگ را غیرممکن میکند؛ چراکه جنگ را به چیزی مضحک بدل میکند.”، گولیلمو مارکونی، سال 1912
مجله دنیای فنی در سال 1912، مقالهای از مخترع مشهور برنده نوبل، گولیلمو مارکونی منتشر کرد که او در آن، پیشبینی بسیار جسورانهای انجام داده بود. مارکونی که به اختراع تلگراف بیسیم شناخته میشود، در این مقاله، جهانی را تصور میکرد که در آن جنگ به سبب ارتباطات بهتر و مؤثرتر، غیرممکن میشد.
مارکونی رؤیاهای خیلی خیلی بزرگی برای «دوران بیسیم» داشت که تنها به تلگراف محدود نبودند. البته تلگراف بیسیم قطعا تمرکز اصلی و بزرگترین دغدغه او بود. مارکونی قابلیتهای زیادی را برای برقراری ارتباط در مسافتهای طولانی (به لحاظ تئوری حتی انتقال برق و انرژی از طریق مشابه) میدید. در این مورد هم با مخترعان دیگری (همچون آلفرد نوبل) توافق نظر داشت که تصور میکردند با حل مشکلات فنی، میتواند جهان را بهکلی دگرگون کند.
برای درک غرور مارکونی، باید این نکته مهم را هم درک کنیم که او واقعا با اختراعاتش، مخترعی انقلابی محسوب میشد. پیشبینیهای او در مورد چیزهایی همچون پایان جنگ و رهایی از موانع اقتصادی فعلی، به نظر دور از دسترس میرسد و اگر عادلانه قضاوت کنیم، در سال 1912، خیلی دستنیافتنیتر هم بودهاند. اما وقتی چیزی شبیه تلگراف بیسیم پدید آمد، همهچیز دستخوش تغییر شد. اما مسئله این بود که چنین اختراعاتی بهندرت به روشی قابل پیشبینی و یا کاملا مثبت دنیا را تغییر دادند.
چیزی که مارکونی که در نظر نگرفته بود، این بود که اغلب توانایی برقراری ارتباط با تواناییها و قابلیتهایی ناخوشایند همراه است. ارتباطات دوربرد ما را قادر به از کار انداختن هواپیماها، انجام برنامههای مخفی، ایجاد اهرمهای فشار برای حل مناقشات مختلف میکند. امکان ممنوع کردن چنین توانایی، به چنین استفادههای سوئی کمک نمیکرد و رؤیایی مارکونی برای انتقال برق از طریق امواج رادیویی ایدهای شکستخورده محسوب میشد.
اما مارکونی باوجود تصور احتمالات انقلابی چنین اختراعی، بهکلی از دیدن چنین منظری ناتوان بود. او فرصتهای باورنکردنی میدید و تصور میکرد، با استفاده از این فرصتها، میتوان زندگی انسان را بهبود بخشید. او در این مورد کارکردهای منفی بشری را نادیده گرفته بود. انسانها در تمام دوره تاریخ در حال جنگیدن بودهاند، و توانایی برقراری ارتباط و حتی توزیع مناسب منابع هم نمیتوانست، چیزی را تغییر دهد. مطمئنا، اختراع او، در مقیاس بزرگ ارتباطات، انقلابی بزرگ بود (و توزیع عادلانه آن به گفته مارکونی) اما قدرت این را نداشت که همه را به توافق نظر برساند.
بزرگترین مسئله این بود که هیچگاه زیرساختها و ارتباطات، در چهره منفی انسان و البته ناتوانی ما در توافق دخیل نبودهاند. در تمام دنیا، افرادی هستند که رنج میبرند و دیگرانی هم هستند که از رفاه برخوردارند. اگر سیستم انتقال برق مارکونی کار میکرد، فوقالعاده میبود، اما در اینکه میتوانست ما را نجات دهد، تردید داریم.
شاید اگر رؤیایی مارکونی در مورد انتقال برق بهصورت بیسیم، به تحقق میرسید، ما شاهد تغییر اساسی و واقعی را در مبارزه بر سر منابع میبودیم. شاید اگر نژاد بشر تا این حد سخت سرانه به حل مناقشاتش به روشهای مختلف نمیپرداخت، شاید در دنیایی دیگر (بخوانید دنیای ایدئال)، مارکونی موفقیت تاریخی به دست میآورد.
.
منبع: inverse