در سال 1747 پزشک و فیلسوف فرانسوی، ژولین اوفره دو لا متری پیشنهاد داده بود که از زبان اشاره برای آموزش صحبت کردن به میمون های بزرگ استفاده شود. توجیح او برای این پیشنهاد این بود که “از حیوانات به انسان، تحولی ناگهانی رخ نداده است. انسان قبل از اختراع کلمات و زبان چه بوده است؟ گونه خاصی از حیوان.”
فرانس دی وال، نویسنده و نخستی شناس هلندی- آمریکایی، در کتاب خوب خود، این خط فکری را دنبال کرده است. البته نه تا این حد که میمون ها می توانند از زبان استفاده کنند (میمون ها قادر به استفاده از زبان هستند اما در سطحی بسیار پایین)، بلکه او این استدلال را برگزید تا نشان دهد، هیچ اختلاف رفتاری بین ما انسان ها و دیگر حیوانات وجود ندارد.
تقریبا هر خصوصیت رفتاری که منحصر به انسان شناخته می شود، به نوعی، در یکی از بستگان نزدیک نیز وجود داشته است. همانطور که دی وال با در نظر گرفتن برخی ویژگی ها استدلال می کند، خودسازی، ابزار سازی، همدلی، رفتار اجتماعی، سفر ذهنی در زمان، فرهنگ و بسیاری از خصوصیات و توانایی هایی که مشخص شده، منحصر به انسان نیستند. بنابراین، جای تعجب نیست که ما زمانی نه چندان دور، از جد میمون تکامل یافته ایم. ما همانطور که آناتومی مشترکی داریم، دارای رفتارهای مشترکی با بستگانمان هم هستیم.
دی وال علاقه ای نداشت نشان دهد که حیوانات قادر به انجام چنین کارهایی نیستند؛ بلکه بر عکس، او می خواست نشان دهد که حیوانات قادر به انجام چنین کارهایی هستند. او در خلال سخنرانی خود در یک کنفرانس، فیلمی را به نمایش گذاشت که در آن از دو میمون کاپوچین که در دو قفس جداگانه قرار داشتند، خواستند که در ازای دریافت میوه، کارهایی را انجام دهند.
میمون های کاپوچین، نابرابری گریز هستند. اگر با آنها رفتاری منصفانه صورت نگرفته باشد و پاداشی برابر کاری که انجام داده اند، به آنها تعلق نگیرد، اعتراض می کنند.
یکی از میمون ها در ازای انجام وظیفه اش یک خوشه انگور دریافت می کرد و کاپوچین دیگر، در ازای انجام وظیفه، یک خیار به عنوان پاداش دریافت می کرد. به این ترتیب، به نظر می رسید ظاهرا از این بابت عصبانی شده است. این میمون با خشم به میمون دیگر نگاه می کرد، خیار را به طرف آزمایشگر پرتاب می کرد و با نا امیدی میله های قفس را تکان می داد.
مخاطبان این کنفرانس به این رفتار میمون ها خندیدند، اما چیزی که در این آزمایش تایید می شد، نشان دهنده ی نابرابری گریزی کاپوچین ها بود. اگر با آنها رفتاری منصفانه صورت نگرفته باشد و پاداشی برابر کاری که انجام داده اند، به آنها تعلق نگیرد، اعتراض می کنند. همه جوامع انسانی، هر چقدر هم در واقعیت باهم نابرابر باشند، دارای اساس اخلاقی مشابهی هستند. مردم در همه جای جهان به کودکان خود می گویند: “با دیگران خوبی کنید و با دیگران همان طوری رفتار کنید که دوست دارید، دیگران با شما رفتار کنند.” همان طور که همه والدین به خوبی می دانند، همه کودکان به شدت از نابرابری گریزانند، نه تنها به این دلیل که تاثیر منفی دارد، بلکه در زمانی که به ناحق، رفتار سخاوتمندانه ای نشان داده شود.
آزمایش د وال نشان داد، چیزی شبیه به این قابلیت های کلیدی روانشناسی انسانی و اخلاقی، در تبار نخستی سانان که 40 میلیون سال پیش از ما جدا شده اند، وجود داشته است.
برای درک دلیل رفتارهای انسان ها و حیوانات، باید به تاریخ طبیعی آنها رجوع کنیم. دی وال در بخش آغازین کتاب خود، اثر زیست شناس آلمانی قرن بیستم، یاکوب فن اوکسکول را مورد بحث قرار می دهد. اوکسکول استدلال می کرد، ما قبل از تفسیر رفتارهای حیوانی، نیازمند درک تجربه های مستقیم حیوانات و یا جهان اطراف هستیم. برای اوکسکول و د وال، بوم شناسی قادر به توضیح همه چیز است، چیزی که نه تنها شامل محیط فیزیکی بلکه جهان حسی و اجتماعی حیوان هم هست.
انسان ها، کاپوچین ها، و دیگر نخستی سان ها، مخالف نابرابری هستند، چرا که سیستم اجتماعی آنها بر اساس روابط متقابل بنا نهاده شده است. این مورد می تواند، با بوم شناسی خاصی توضیح داده شود؛ به ویژه با تکامل گونه ها و وجود ژن هایی با روش هایی ناشناخته و پیچیده که ساختارها و مواد شیمیایی را ایجاد می کنند که امکان روی دادن چنین رفتارهای اجتماعی را فراهم کند.
د وال فرآیندهای اساسی که منجر به ایجاد رفتارهای پیچیده و جذابی که در اینجا شرح داده شدند را کشف نکرده است، در عوض، او تمرکز خود را بر روی مشاهدات و آزمایشات رفتاری در زمینه رو به رشد “شناخت تکاملی” گذاشته بود. این به ما اجازه می دهد، ذهن حیوانات غیر انسانی، مانند حیوانات اجتماعی همچون نخستی ها و کلاغیان (کلاغ و بستگانش) را با حیواناتی مانند، دلفین ها، فیل ها یا یک حیوان بی مهره مقایسه کنیم. حیواناتی که نه تنها از نظر آناتومی با هم متفاوت هستند، بلکه رفتارهای انفرادی متفاوتی هم دارند، مانند اختاپوس.
رویکرد جامع و همدلانه د وال به حیوانات، کاملا با بن بست بی روح رفتارگرایی اف اسکینر در تضاد بود. اسکینر در نیمه دوم قرن بیستم، مطالعاتی را در زمینه رفتارهای حیوانات انجام داده بود؛ وی در این مطالعات فرضیه ذهن و احساسات حیوانی را رد کرده بود و به جای آن به پاسخهای رفتاری پرداخته بود.
د وال، با وجود مخالفت با اسکینر، با استفاده از توضیحات بسیار پیچیده رفتارهای حیوانی، نشان داده بود که چگونه حیوانات به جملات کاملاً دقیق گفته شده توسط نگهبانان و آزمایشگران، پاسخ مناسبی می دهند. وی معتقد بود، حیوانات احتمالا معنای دقیق کلمات را درک نمی کنند، بلکه به جای آن، لحن، زبان بدن و ژست ها را تفسیر می کنند.
او همچنین به پرسشی مهم می پردازد که بسیاری از خوانندگان شیفته آن هستند، ماهیت خودآگاهی (ذهن) و وجود احتمالی آن در حیوانات غیر نخستی سان. توضیح او ساده است، او مطمئن نیست که خودآگاهی چیست (در واقع هیچ کسی جواب این سوال را نمی داند) و به این ترتیب، مطالعه آن و یا طراحی یک آزمایش برای آن دشوار است.
بهترین شواهدی که از خودآگاهی در دست داریم، “آزمون آینه” است. این آزمایش به این ترتیب است که آینه ای در مقابل حیوان قرار می گیرد، سپس علامتی بر روی بدن حیوان و در جایی از بدنش که مستقیما قابل مشاهده نیست گذاشته می شود. اگر حیوان رفتاری نسبت به علامت نشان دهد، آزمون را پشت سر گذاشته است. اما اینکه این امر بیانگر چه چیزی است، نامشخص است.
حیوانات کمی می توانند این آزمون را پشت سر بگذارند، از جمله، انسان ها، شامپانزه ها، بونوبوها، گوریل ها، اورانگوتان ها، دلفین ها، یک فیل هندی ( مطالعه فیل های آفریقایی دشوار است، چرا که از تماس چشمی آزمون گریزانند.)، و یک گونه باهوش از زاغ ها، به نام گرتی. علاوه بر دست زدن به علامت ها، این حیوانات در خارج از آزمون، از آینه برای بازبینی، نواحی از بدن که به طور معمول قابل مشاهده نیست، بهره می برند. مانند نگاه کردن به داخل دهان، و پشت. این حیوانات به وضوح می دانند، چه کاری انجام می دهند.
در گذشته، به مشتاقان طبیعت و یا دانشمندان علوم رفتاری، نسخه ای از کتاب جانورشناسی کونراد لورنز ” حلقه شاه سلیمان “داده می شد. حال، کتاب د وال با نام “آیا ما انسان ها به قدری با هوش هستیم که از هوش حیوانات آگاه باشیم؟”، با محتوای گسترده و قابل تاملش، جایگزین مناسب قرن بیست و یکم برای اثر شاخص لورنز است. اگر شما هم به این موضوعات علاقه مندید، حتما باید این کتاب را بخوانید.
کتاب “آیا ما انسان ها به قدری با هوش هستیم که از هوش حیوانات آگاه باشیم؟” نوشته فرانتس د وال، توسط انتشارات گرانتا، لندن، انگلستان منتشر شده است.
پی نوشت: کتاب ” حلقه شاه سلیمان”، نوشته: جانور شناس اتریشی، کونراد لورنز، در این کتاب با اشاره به انگشتر افسانه ای شاه سلیمان که می توانست با آن با حیوانات صحبت کند، مطالعاتی را در رفتار شناسی حیوانات انجام داده، وی در این کتاب همچنین به زبان حیوانات می پردازد. لورنز در فصل هشتم کتاب خود می نویسد:”جانوران به معنی واقعی کلمه زبان ندارند، اما در مهرهداران تکامل یافته و حشرات، بهخصوص در انواعی که زندگی اجتماعی دارند، هر فردی بهطور غریزی میتواند با انجام حرکتهای خاص یا با صداهای معین، مقصود خودش را آشکار کند و منظور هم نوعانش را از اینگونه حرکات و صداها بفهمد.» وی در ادامه و با مقایسه انسان و حیوان می نویسد:«زاغ و غاز میتوانند با نشانههای مخصوص به هم نوعان خود بفهمانند که میخواهند راه بروند یا قصد پرواز دارند، در حالی که هیچ هنرپیشه توانایی نمیتواند این اطلاعات را فقط با تغییر دادن رفتارش به انسانهای دیگر بفهماند!»
.
منبع: theguardian