در دنیای کسب و کار بار اصلی بر دوش رهبران و مدیران است. آنها باید برای رسیدن به رویاهایی که در سر میپرورانند هوشمندانه عمل کنند. استراتژی 5 ثانیهای جابز یکی از ابزاری است که میتواند برای رهبری سازمان و مدیریت آن به کار شما بیاید. اگر دراینباره مثل ما کنجکاو هستید در ادامه با تکرا همراه باشید تا این استراتژی طلایی را باهم بررسی کنیم.
این مقاله را از زبان یک کارآفرین که با استیو وزنیاک دیدار داشته است برای شما بازگو میکنیم.
استراتژی ۵ ثانیه ای برای رهبری
من با چالشهای غیرممکنی دستوپنجه نرم کردهام و انتظار دارم افرادی که در این راه همقطار من هستند، همین چالشها را پیش روی خود ببیند و مانند من برای حل مشکلات و چالشها تلاش کنند. پدرم دراینباره میگفت:
هیچچیز غیرممکنی وجود ندارد و فقط بعضی از مشکلات کمی طول میکشد تا حل شوند.
من با افراد زیادی با این طرز تفکر دیدار کردهام ولی تابهحال افتخار همکلام شدن با مرد بزرگ دنیای فناوری استیو جابز را نداشتهام. البته چندین بار با یکی از بنیانگذاران اپل، آقای استیو وزنیاک دیدارهایی داشتهام.
قبل از اینکه مکینتاشهای اپل خلق شوند، من یکی از مشتریان محصولات این کمپانی بوده ام. باید اعتراف کنم که هنگام اولین دیدار با استیو وزنیاک هیجان بسیاری داشتم. در این جلسه ما درباره فناوریهای ناسا که در آپولو ۱۳ استفادهشده بود حرف زدیم، آقای وزنیاک کمی درباره ماشینحسابهای Texas Instruments هم بحث کرد. سپس باهم به تاریخچه سیستمهای کامپیوتری وارد شدیم و به این نتیجه رسیدیم که مادربردهای کامپیوترها یک نوع شاهکار هنری محسوب میشوند.
بااینحال، ادامه بحث ما به آنیکی استیو (استیو جابز هم بنیانگذار استیو وزنیاک) انجامید، دلیل این تغییر جهت هم آن بود که استیو جابز در برخی مصاحبههای خود اعلام کرده بود یک بیماری زندگی او را به خطر انداخته است.
موضوع بیماری استیو جابز خیلی برای من واضح نبود، چون تا آن زمان خود او هم آن بیماری را جدی نمیگرفت. به همین دلیل ما به بحث رابطه آنها و اینکه وزنیاک چه نقشی در قدرت یافتن اپل داشته است، پرداختیم. من سعی کردم که بهآرامی به مسائل دیگر هم بپردازم، همیشه برای من سوال بود که استیو جابز چگونه توانسته است این افراد را دور خود جمع کند و از توانایی آنها استفاده کند.
خوشبختانه وزنیاک در توضیح دادن موارد به من بسیار واضح صحبت میکرد. من از این فرصت استفاده کردم و از او پرسیدم که: «آیا کار کردن با استیو جابز با توجه به سختگیریهایش سخت نیست؟»
جوابی که من گرفتم مانند جوابی بود که از اولین منتور خود Peter Drucker گرفته بودم. او در جواب سوالی مشابه من گفت که: «تام سوال تو اشتباه بود.» وزنیاک نیز درواکنشی مشابه با بازگو کردن یک داستان از اوایل راهاندازی اپل با استیو جابز، همین مفهوم را به من رساند.
بر طبق صحبتهای وزنیاک، استیو جابز گاهی اوقات عادت داشت تا در جلسات پیدرپی حضور پیدا کند. او بهسرعت یک موضوع را بررسی میکرد و بعد از ارائه راهحل، کمتر از پنج ثانیه فکر میکرد و میگفت: «شما میتوانید از این بهتر عمل کنید.». بعد از زدن این حرف او جلسه را ترک میکرد. البته او این جمله را با لفظ ناامیدانه نمیزد، ولی خب زدن چنین حرفی با توجه به تلاش شبانهروزی تیم، میتواند بیرحمانه به نظر برسد.
خیلی عجیب است، مگر نه؟ او چه چیزهایی را درباره پروژه میدانست که بعد از چند دقیقه میگفت که هنوز هم باید بهتر شود، پس از تحقیقات و تلاشهای هفتگی تیم تولید محصول، او با این جمله از آنها پذیرایی میکرد.
اگر از دیدگاهی دیگر به این موضوع نگاه کنیم، درمییابیم که جابز با این حرف تصمیم داشت به تیم خود بگوید که آنها میتوانند با تلاش بیشتر بهتر از این عمل کنند.
همانطور که به داستان وزیناک گوش میدادم یاد یک خاطره افتادم، زمانی که بچههایم سن زیادی نداشتند، یک روز به یاددادن برنامه خلاق حل مساله به نام Destination Imagination برای آنها پرداختم.
Destination Imagination یک برنامه بود که به کودکان کمک میکرد تا بتوانند مشکلات خود را بدون کمک افراد بزرگسال حل کنند. پس چه نیازی به مربی داریم وقتیکه بودن او کمکی نمیکند؟ بعد از رسیدن به این سوال فهمیدم که واقعا قصد استیو جابز چه بوده است.
همیشه افراد میتوانند بهتر از آن چیزی که انجام دادهاند، عمل کنند. محدودیتها همیشگی نیستند و این خود افراد هستند که محدودیتها را برای خود تعریف میکنند. استیو جابز به افراد سازمان خود نشان داد که مهم نیست شما چقدر زحمتکشیده باشید، چون همیشه چند گام برای بهتر شدن وجود دارد. افراد فقط باید خود را به چالش بکشند تا بتوانند همهچیز را بهزانو درآورند.
اهمیت سخت گیری در رهبری
شما وقتی کودکان را رهبری میکنید، آنها به شما اعتماد دارند و وقتیکه به آنها بگویید میتوانند از این بهتر عمل کنند، آنها باور پیدا میکنند که هنوز هم جا برای بهتر شدن وجود دارد. دقیقا همین شرایط در سازمان نیز برای رهبری سازمان و افراد وجود دارد. بههرحال این نقش اصلی یک رهبر است. در اکثر اوقات جابز اینگونه عمل میکرد. البته این امر هم باعث نمیشد که او نفوذ و منبع انرژی مثبت خود را در دیگران از دست دهد.
بااینکه تشویق کردن افراد و گفتن اینکه کار آنها خوب بوده است باعث دادن انرژی مثبت به آنها میشود تا انگیزه کار کردن خود را حفظ کنند، ولی درعینحال به چالش کشیدن هم باعث پیشرفت روزافزون آنها خواهد شد. همه ما تشویق شدن را دوست داریم، ولی این مورد آن چیزی نیست که باعث میشود واقعا به جلو حرکت کنیم و از جایگاهی که الان هستیم فراتر رویم.
یکی از معلمهایم در مدیریت کسب و کار، به من آموخت که مهمترین وظیفه یک رهبر به چالش کشیدن بقیه افراد است. او اعتقاد داشت که این توانایی، ارزش حیاتی بزرگترین رهبران جهان است. در جریان این فرایند به افرادی که ما را دنبال میکنند نشان میدهیم که آنها قویتر از چیزی هستند که فکر میکنند.
نتیجه گیری
من در کل این مقاله خواستم به شما یادآوری کنم که باید همیشه چالشهایی را که به نظر غیرمنطقی، غیرواقعی و کاملا پوچ میآیند، به بقیه تحمیل کنید. شما یک رهبر هستید و این ماهیت شماست. پس کاری کنید که افراد سازمان توانایی واقعی خود را کشف کنند چون ماندن در حاشیه امن، هیچ سودی برای شما، کارمندان و رویاهای کسب و کارتان ندارد.
هیچچیزی قویتر و معنیدارتر از این نیست که به یک نفر اجازه دهید تا تواناییهای پنهان خود را کشف کرده و قهرمان درون خود را آزاد کند.
هر رهبری که باعث شده است شما اینگونه تواناییهای خود را کشف کنید، او را تا آخر جهان دنبال کنید، مهم نیست که چقدر در این راه شما را تحتفشار قرار داده است.
.
منبع: Inc