نوسانات دلار در ایران به یک داستان عجیب و غم انگیز تبدیل شده است. این ارز خارجی برای ما بسیار محبوبتر از ریال خودمان است، یعنی اگر بخواهیم صادق باشیم، محبوبیتی چند هزار برابر بیشتر! در حال حاضر نوسان قیمت دلار به حدی است که تقریبا تمامی صرافیها از خرید و فروش آن دست کشیدهاند!
قرار است که دلار تک نرخی شود و قیمت آن نیز 4200 تومان باشد. البته این تصمیمی است که دولت آن را توسط جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور اعلام کرد. اسحاق جهانگیری در پایان جلسه فوق العاده ستاد اقتصادی دولت که دو روز قبل برای مدیریت بازار ارز و به ریاست حسن روحانی برگزار شد، اعلام کرد که نرخ دلار برای تمام فعالان اقتصادی، نیازهای خدماتی مسافران، دانشجویان، محققان و دانشمندانی که برای کارهای تحقیقاتی خود به ارز نیاز دارند، 4200 تومان بوده و فروش دلار به قیمتی بالاتر از این رقم مشمول قاچاق است.
بررسی نوسانات دلار در فصل پاییز 96 نشان میدهد که نرخ دلار در اولین روز از پاییز با قیمت 3 هزار و 893 تومان کار خود را آغاز و در آخرین روز از این فصل برگریز با نرخ 4 هزار و 194 تومان به کار خود پایان داده است. البته در زمستان 96 نیز مطابق معمول همیشه، نوسان دلار در بازار ایران ادامه دارد تا به یکباره شیب بسیار تند صعود قیمت این ارز خارجی به حدی بالا میرود که هر دلار در بازار با 6000 تومان ما برابری میکند.
بیشتر بخوانید: دلار 6000 تومان شد و بزرگترین معضل کشور فیلیترینگ تلگرام!
اکنون در صرافیها خرید و فروشی انجام نمیشود، اما قیمت دلار 4200 تومان است. جالب است، کمی بیشتر از 6 ماه قبل قیمت این واحد پولی حدود 3800 تومان بود، به یکباره و در زمان کوتاهی تا 6000 تومان بالا میرود، مردم نگران میشوند و دولت قیمت آن را 4200 تومان اعلام میکند.
مردم کمی آرام میشوند و بنابراین دولت از عملکرد خود راضی است، اما واقعیت این است که در عرض کمتر از 7 ماه، قیمت دلار 5000 واحد پولی ما رشد کرده است، اما همه راضی هستیم!
نوسانات دلار در ایران
برای اینکه کمی با گذشته این قصه پرغصه آشنا شویم، به مرور مسائلی از نوسانات دلار و قیمت آن در ایران میپردازیم تا شاید این روند و همه مسائلی که در این بین وجود داشته است، شناخته شده و برای دانستن آینده اقتصادی کشور و پیش بینیهای احتمالی نیز استفاده شود. امیدواریم بتوانیم در روند تبیین این موضوع موفق ظاهر شویم.
شاید بد نباشد که قصه را از اواخر دهه هفتاد شروع کنیم که در سال 78 روزنامه ها یک تیتر بزرگ را برای گیشه خود انتخاب کردند و آن قیمتی بود که قبل از آن سابقه نداشت و برای بسیاری از افراد یک اتفاق عجیب و مهیب بود که در اقتصاد کشور رخ داده بود و بسیاری از مردم حتی به دنبال این اتفاق برای همیشه مهاجرت کرده و رفتن را بر ماندن ترجیح دادند.
بیشتر بخوانید: کم ارزش ترین ارزهای جهان ؛ با بی ارزشترین واحدهای پولی دنیا آشنا شوید
چرا که درست همانند حالا، بسیاری از افراد هزار تومانی شدن نرخ دلار را یک تیر خلاص بر پیکره اقتصاد کشور دانسته و حتی بسیاری از آنها، فروپاشی اقتصاد را نتیجه این اتفاق میپنداشتند.
وقتی دولت به دست سید محمد خاتمی رسید، اقتصاد کشور که در زمان اکبر هاشمی رفسنجانی به دلیل شرایطی که حاصل از جنگ سنگین ایران و عراق بود، دچار رخوت شده بود، شروع به رشد کرد.
اقتصادی که به دست خاتمی رسید، پر از اتفاقات عجیبی بود که میتوانست کشور را به یک لبه پرتگاهی برساند که سرانجامی جز نابودی برای کشور به همراه نداشته باشد، ولی دو سال ابتدایی ریاست جمهوری خاتمی به سختی گذشت و همانطور که گفتیم در سال 78، تیتر دلار هزار تومانی به یک بحران در کشور تبدیل شد، اما شاید مدیریت اقتصادی خوب آن زمان منجر به اتفاقات خوبی شد که در ادامه مطرح میکنیم.
شاید سید محمد خاتمی را بتوان با بسیاری از موارد توصیف کرد که مهمترین این موارد تثبیت نوسانات قیمت دلار، گفتگوی تمدنها و آزادیهای اجتماعی گوناگون بود که در دوران ایشان رخ داد. در آن دوره، به اصطلاح دخل و خرج مردم یکسان بود و میتوانستند که خرج خود را از طریق دخلشان بپردازند و به امورات زندگی خود برسند، اما مهمترین بحث در زمان ایشان که مورد توجه ما در این مقاله نیز هست، ثباتی بود که در قیمت دلار ایجاد شد.
ریاست سکان یکی از نهادهای بسیار مهم و تاثیرگذار اقتصادی کشور، یعنی بانک مرکزی، شاید جواب سوال ما باشد که چگونه سیاستهای اقتصادی کشور از اوایل دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد منجر به ثبات در نوسانات قیمت دلار و سایر ارزها شده بود. حتی تا زمانی که اوضاع ارز بهم نریخته بود، بسیاری از افراد حتی نمیدانستند که دلاری فروخته میشود و اگر میدانستند، قطعا به قیمتش آگاه نبودند و اگر هم قیمتش را میدانستند به صورت سالی یکبار، صرفا قیمت را میگرفتند و میدانستند نهایتا 100 تومان کم و یا زیاد شده است.
بعضی از کارشناسان در همان زمان به این روند اعتراض داشتند، ولی گوش شنوایی نه در بین مردم بود که راضی بودند و نه در بین مسئولین، کسی اعتقاد به سخنانی نداشت که از سر دلسوزی بیان میشد؛ البته شاید سیاستی که تیم اقتصادی آن زمان در پیش گرفته بودند، مناسبترین گزینهی در دسترس بود که انجام شده بود.
در هر صورت، این اعتراضات حالا پس از نزدیک به 15 سال که از اوج ثبات نوسانات دلار در اوایل دهه هشتاد میگذرد، بسیاری از مردم و اهالی بازار ارز به این نکته تاکید داشته و آن را تایید میکنند که شاید و شاید و شاید اگر آن ثبات دستوری جایش را به یک عملکرد منطقی میداد و روند قیمتی دلار مثل یک جنس و کالا دیده میشد (که قطعا وقتی این اسکناس ارزش معاملهای در بازارهای غیر از بازار ارز ندارد، دقیقا یک جنس و کالا است) و تورم سالانه در آن تاثیر داده میشد، بسیاری از نوسانات و التهاباتی که در سالهای بعد بهوجود آمد، رخ نمیداد.
این مباحث را در ادامه بررسی خواهیم کرد، ولی فعلا به ادامه بررسی روندی که در حال توضیح آن بودیم، میپردازیم. قصه نوسان دلار در ایران، در سال 84 یک تغییر جزئی کرد. سکان هدایت کشور از خاتمی و اصلاح طلبان به اصولگراها رسید و محمود احمدی نژاد که پیش از آن سکاندار شهرداری تهران بود، به سمت ریاست جمهور کشور برگزیده شد.
انتخاب احمدی نژاد همانقدر که غیر قابل پیش بینی بود، همان مقدار هم برای بسیاری از اهالی اقتصاد کشور نگران کننده بود؛ نه اینکه این بخش از جامعه اطلاعات بدی از احمدی نژاد داشتند، بلکه این عده میدانستند احمدی نژادی که به سران قدرت کشور متصل نیست، قطعا در برابر جناح شکست خورده، محکوم به شکست خواهد بود؛ چرا که در مقابل او کسی بود که قدرت ایران در اختیار او بود و بسیاری از اهالی اقتصاد او را مهره گران بازار و اقتصاد کشور میدانستند، ولی هیچ وقت صحت و کذب این موضوع مشخص نشد.
همین احساس بدِ اهالی بازار باعث شد که بازار مسکن به شدت افزایش پیدا کرده و در یکسال به شدت قیمتها بالا برود و اقتصاد کشور از سوی یکی از پایههای اصلی کشور، متزلزل شده و به التهاب بیفتد. احمدی نژاد به خوبی توانست با سیاستهایی که در پیش گرفت، بر این موج به راه افتاده غلبه کرده و با ارائه طرحی مثل مسکن مهر، یک انقلاب در زمینه مسکن کشور ایجاد نماید.
اشکالات زیادی به این طرح وارد بود و کارشناسان به شدت به تبعات این طرح هشدار دادند، ولی تیم اقتصادی دولت احمدی نژاد همانند تیم اقتصادی خاتمی در زمینه تک نرخی کردن ارز و ثابت نگه داشتن قیمت آن، به این انتقادها توجه نکرده و به کار خود ادامه دادند.
قصه ما به سال 88 رسید و اتفاقاتی در سال 88 و در جریان انتخابات جنجالی آن سال رخ داد؛ نامهای که تعدادی از اصلاح طلبان به سران آمریکا نوشتند و بسیاری از اتفاقات دیگر، زمینهی تحریمهای گسترده آمریکا علیه ایران را فراهم نمود و وضعیت اقتصادی کشور را که در زمینه فروش نفت در اوج قرار داشت، وارد دوران جدیدی کرد. در سال 90 و با کم شدن فروش نفت ایران و افزایش تنشهای بین ایران و آمریکا، قیمت دلار از نرخ با ثبات 900 تومان به 1800 تومان رسید.
نرخ دلار که صرفا در یک سال حدودا دو برابر شده بود، باعث شد بسیاری از معیارهای اقتصادی کشور جابجا شده و یک تورم شدید که پس از 27 آذرماه 89 و با اجرای قانون هدفمند کردن یارانه به اقتصاد کشور تحمیل شد، به مردم و بازار وارد شود. دولت احمدی نژاد یکی از دولتهای پرحاشیهای بود که در 5 سال آخر فعالیت خود با جراتی که به هر دلیلی پیدا کرده بود، بسیاری از کارهایی که شاید دولتهای قبل نمیتوانستند آنها را اجرایی کنند، اجرایی کرده و بی پروا خود را به هر میدان جنگی وارد میکرد.
سال 92 اوج بحران ارزی کشور بود که قیمت دلار به 3600 تومان رسید و دولت احمدی نژاد که حالا باید همه چیز را تحویل دولت بعدی میداد، بدون توجه به این موضوع، از گردونه قدرت خارج شد.
گفتنی است که احمدی نژاد نیز تا سال 87 توانسته بود ثباتی که خاتمی در زمینه قیمت دلار ایجاد کرده بود، حفظ کرده و آن را ادامه دهد. ولی چرایی عدم توانایی احمدی نژاد در حفظ این موضوع با وجود نفت 100 دلاری و فروش بالای آن و درآمدهای بی نظیر کشور از این طریق، نیازمند مقاله جداگانهای است که قطعا به دلیل ابهامات فراوان نیز به نتیجه واحدی نمیرسد، ولی در ادامه به این موضوع اشاره خواهیم کرد.
پس از سال 92، حسن روحانی با وعده ایجاد ثبات و کاهش تورم وارد عرصه شد و توانست با پشتیبانی اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی نظر مردم را به خود جلب کرده و سکان هدایت کشور را بر عهده بگیرد. او به مردم قول داد که در 100 روز ابتدایی دولتش یک گشایش بزرگ در کشور ایجاد خواهد کرد که البته این گشایش چیزی نبود، جز همان توافق اولیه برجام که با افتخار توسط روحانی به مردم اعلام شد.
این خبر توانست موج عجیبی در کشور به راه اندازد و دلاری که تا 3800 تومان نیز پیش رفته بود، به نزدیکی عدد 3000 تومان برسد. در این بین، ولی الله سیف وارد ماجرا شد و در یک مصاحبه عجیب، از قصد دولت برای جلوگیری از کاهش بیشتر قیمت دلار خبر داد! البته این فهوای کلام او بود و بدیهی است که با یک جستجوی ساده در گوگل به مصاحبه کامل وی دسترسی خواهید داشت.
این اقدام رئیس کل بانک مرکزی، یک اقدام عجیب برای مردم و یک حرکت درست از نظر کارشناسان اقتصادی بود؛ چراکه همگی به خوبی میدانستند که کاهش قیمت دلار موقتی است و اگر قیمت دلار بیش از آن کاهش پیدا میکرد و اجناس کاهش اندکی را تجربه میکردند (فرمول همیشگی کشور که تمام یا بیشتر از افزایش قیمت دلار، رشد قیمت داریم و نهایتا درصد بسیار کمی کاهش را در قیمتها تاثیر میدهیم) و پس از مدتی قیمت دلار دوباره افزایش پیدا میکرد، قطعا این افزایش قیمت برای چندمین بار در قیمت اجناس اصلی بازار اعمال میشد و مسائل بسیار دیگری که هدف از این مقاله، بررسی آنها نیست.
برجام به قدری در بین مردم امیدوارکننده ارزیابی میشد که جشنهای مفصلی برای آن برگزار شده و حتی بسیاری از مردم خبر از دلار 1000 تومانی میدادند. بازگشت به دوران طلایی خاتمی و 4 سال ابتدایی احمدی نژاد تصوری بود که مردم را به شرایط کشور امیدوارتر میکرد، ولی دولتیها و اقتصاددانان به خوبی میدانستند که در بهترین حالت، برجام میتواند وضعیت فعلی را ثبات ببخشد و این نهایت اوج کارایی برجام برای کشور بود.
اما اگر همه چیز به خوبی پیش میرفت، چرا باید قیمت دلار در کشور ما به این گونه بالا رفته و افسارگسیخته تغییر کند؟ چرا برجام نتوانست وضعیت اقتصادی کشور را بهبود ببخشد. اندک تغییری که دولت در وضعیت کشور ایجاد کرد، در بخش ثبات تورم بود که منجر به رکودی عمیق شد و به درس خواندههای بسیاری از دانشگاههای اقتصادی یک درس واقعی و قابل لمس داد و آن این بود که چگونه ممکن است یک کشور دچار رکود تورمی شود و رکورد تورمی دقیقا به چه معناست؟
دولت با سیاستهای مختلف حمایتی که شاید معروفترین آنها، تسهیلات ارزان قیمت برای خرید خودروهای داخلی و رونق بینظیر به وضعیت اقتصادی خودروسازها و البته اتفاقات دیگر بود، نه تنها نتوانست سایه شوم رکود را به طور کامل از سر کشور کم کند، بلکه بسیاری از تولیدیها را یکی پس از دیگری به تعطیلی کشاند.
راهکار سیاسی دولتهای مختلف برای ایجاد ثبات در بازار ارز
آیا تابحال فکر کرده اید که خاتمی و رئیس کل بانک مرکزیاش که مرحوم نوربخش بود، چگونه توانستند نوسانات بازار ارز را تا حدودی کنترل کرده و دلار با قیمت حدودی 1000 تومانی را در ایران ایجاد کنند؟ جواب این سوال ساده است، روزانه 2 میلیون دلار به بازار ارز تزریق میشد و چون هیچ تقاضایی بدون عرضه باقی نمیماند، صرافها و هر نهادی که کار مالی انجام میدادند، صرفا از راه کارمزدهایی که برای این مبادلات اخذ میکردند، درآمد خود را به دست میآوردند.
کارشناسان اقتصادی به کرات به این موضوع اشاره کردند که تزریق دلار و نگه داری قیمت ارز در یک نرخ ثابت به صورت مصنوعی، صرفا فشار دادن یک فنری است که بالاخره در خواهد رفت و به دلیل فشار زیادی که در سالهای 78 تا 87 به آن وارد شده بود، پرشی که از رها شدن این فنر اتفاق میافتد، بسیار بلند خواهد بود و در نهایت این اتفاق افتاد.
شاید دوران ارزی کشور و بحران موجود در آن را بتوان به دو دوره تقسیم کرد که یکی از آنها، مربوط به همین دوران بحران ارزی 87 تا 92 بود که در بالا به دلیل اصلی آن پرداختیم. دولت قصدی برای رها کردن این فنر نداشت، ولی تحریمهای گسترده آمریکا که این بار سیستم بانکی کشور را نشانه گرفته بود، باعث شد تا دیگر دولت امکان تزریق گسترده دلار به بازار را نداشته باشد و کم کم میان عرضه و تقاضا یک شکاف عجیب اتفاق افتاد.
نه اینکه تقاضای موجود در بازار که قبل از این نیز وجود داشت توسط دولت تامین نشود، بلکه بسیاری از دلایل، از جمله احتمال حمله نظامی و دیگر موارد، باعث شد تقاضای دلار به شدت بالا رفته و دولتی که در تامین تقاضای روزمره و عادی به مشقت افتاده بود، به یک مهلکه عجیب وارد شود.
سیاستهای ارزی بانک مرکزی که در دوره ریاست محمود بهمنی قرار داشت، یکی پس از دیگری شکست میخورد و بعضا دیده میشد که سیستم مالی کشور در یک روز، دو بخشنامه متفاوت را پیرامون مسائل مختلف دریافت میکرد و این موضوع باعث شد تا اوضاع وخیم اقتصادی، کشور را به یک مهلکه نابود کننده وارد کند.
اوضاع به قدری از دست بانک مرکزی خارج شد که ارزش پولی ملی کشور در طی یک سال حدود یک سوم شد! در مورد این عدد آیا سوالی در ذهنتان ایجاد نشده است؟ چرا یک چهارم نشد؟ چرا یک دوم نشد و …
جالب است بدانید که تا قبل از اتفاقات و تحریمهای سنگین آمریکا، ایران روزانه 3 میلیون بشکه نفت به دیگر کشورها میفروخت و “تقریبا” پول نفتهای فروخته شده را نقدا دریافت کرده و برای موارد مختلف استفاده مینمود؛ ولی بعد از تحریمهای آمریکا، فروش نفت کشور به زیر یک میلیون بشکه در روز رسید و جالب اینجاست که دیگر حتی دریافت پول نفت فروخته شده نیز امکان پذیر نبود. اما به هر روشی که بود (مانند ب.ز معروف) همان مقدار اندک نیز دریافت میشد. حال دولت مانده بود و کم شدن یک سومی درآمدش!
به نظرتان بهترین کار و تصمیم چه بود؟ دولت چارهای نداشت جز اینکه مخارجش را به یک سوم تقلیل دهد. آیا میتوانست؟ و یا اینکه درآمد فعلیاش را سه برابر میکرد؟ کم کردن مخارج که شدممکن نبود؛ چراکه به دلایل مختلف، با مخالفتهای گوناگونی روبرو شده و کشور دچار تشنج میشد.
اما احتمال مورد دوم بیشتر بود. شاید بهترین روش دولت این بود که با فروش نفت بیشتر درآمد بیشتری کسب کند و یا اینکه درآمدهای جدید برای خود ایجاد نماید، اما آمریکا تمام راههای درآمدی ایران را بسته بود، پس راهی نماند جز اینکه ارزش درآمد فعلی سه برابر شود! و شد چیزی که نباید میشد؛ دلار 1000 تومانی دولت با ارزش شده و با قیمت 3000 تومان به مردم و بازرگانان فروخته شد و بودجه کشور تامین گردید.
دلایل مختلفی نیز برای این موضوع گفته میشود که از جمله آن، منابع مسکن مهر و سایر موارد این چنینی است؛ ولی به نظر ما تنها دلیل اصلی بحرانی ارزی دوره اول همین بود که خدمت شما عرض کردیم.
دلیل دومین بحران ارزی کشور چه بود
بحرانی ارز دوم کشور را بر خلاف بحران اول نمیتوان زاییده یک اتفاق و یک روند ثابت ارزیابی کرد. در بحران ارزی اول به راحتی میتوانستیم گزارههای دقیقی را پشت سر بگذاریم و به مهمترین دلیل یا دلایل آن پی ببریم، ولی در مورد بحران ارزی دوم میتوانیم بگوئیم که زاییده تمامی اتفاقاتی است که در طول سالیان طولانی در کشور رخ داده است.
بحران ارزی دوم که حالا اقتصاد کشور را به منجلاب دلار حتی 12 هزار تومانی میکشاند و با همین دلار 6300 تومانی دچار یک بلبشوی بزرگ کرده است، یک بحران سیستماتیک است که دیر یا زود همه منتظر آن بودند. جالب است که این بحران ارزی جدید بر خلاف بحران اول که همه را شوکه کرده بود، بدون اینکه تعجبی را برانگیزد، اتفاق افتاد و صرفا اعتراضات به سمت عدم اتخاذ سیاستهای کنترلی از سوی بانک مرکزی روانه شد. ولی گویا همگی قبول داشتند که گرانی دلار سرانجامی گریز ناپذیر برای اقتصاد کشور به شمار میرفت.
در بحبوحه بحران ارزی اول کشور یک نکته دیده نشد و آن نقدینگی افسارگسیختهای بود که شروع به بزرگ شدن کرده بود و در هیاهوی بحران تحریمهای آمریکا گم شد و تاثیر خود را بر نوسانات قیمت دلار به اندازهای که واقعا میتوانست، نگذاشت. این نقدینگی به دلایل مختلف در کشور ایجاد شد و مسکن مهری که تعهد دو میلیون وام مسکن را برای بانک مسکن با نرخ 4 درصد ایجاد کرد.
باور کردنی نیست اگر بدانید که مسکن مهر با محاسبه صرفا 20 میلیون تومان تسهیلات برای هر واحد که قطعا کف تسهیلات پرداختی است، تعهدی در حدود 40 هزار میلیارد تومان برای بانک مسکن ایجاد کرد. اگر هزینههای جانبی و سود دریافتی و مابقی نقدینگیهای اضافه شده به این عدد را در نظر بگیریم، مسکن مهر صرفا در بخش تسهیلات اعطایی، به تنهایی 50 هزار میلیارد تومان نقدینگی به اقتصاد کشور اضافه کرده است.
اگر سهم پرداختی هر متقاضی مسکن مهر را نیز به این عدد اضافه کنیم، عدد بسیار بزرگی خواهد شد که فعلا صحبت ما نیست. اما این تسهیلات بی حساب و کتاب صرفا به مسکن مهر ساخته شده توسط دولت و تعاونیها پرداخت نشده و بسیاری از سازندگان نیز برای ساختمانهای شخصی خود هم از این تسهیلات استفاده کردند.
ما این نقدینگی را نه در حال حاضر که عدد آن به 1،400،000 میلیارد تومان رسیده است، بلکه در زمانی بررسی میکنیم که نقدینگی کشور نهایتا 200 هزار میلیارد تومان بود!
قصه را تراژیکتر میکند اگر بدانید در حالیکه نقدینگی نهایتا 200 هزار میلیارد تومان بود، فشار 50 هزار میلیارد تومانی مسکن مهر به کشور وارد شد و عملا هدفمند کردن یارانهها با پرداخت ماهانه حدود 3 هزار میلیارد تومان به خودی خود، تن تحیف اقتصاد کشور را بیشتر از قبل آماج ضربههای سهمگین نقدینگی کرد.
همانطور که گفته شد، رشد نقدینگی و تورم و قیمت دلار تابع یک نمودار تک بعدی یا دو بعدی نیست، بلکه صدها بُعد از این پازل کاملا بهم ریخته در کنار هم قرار گرفتهاند تا بتوانند وضعیت اقتصادی کشور را به این جا برسانند.
یکی دیگر از مواردی که باعث شد نوسانات دلار رشد صعودی داشته و وضعیت اقتصادی کشور به طرز عجیبی بهم بریزد، وضعیت صندوقهای بازنشستگی کشور است که از سالها قبل شروع به فروپاشی کردند. وحشتناک است بدانید که در حال حاضر از 16 صندوق بازنشستگی کشور، 14 مورد از آنها ورشکسته محسوب میشوند و دو صندوق دیگر که وضعیت نسبتا بهتری دارند، به این دلیل است که تازه تاسیس هستند!
وحشتناک است اگر بدانید صندوق بازنشستگی فولاد کشور 9 هزار نفر پرداخت کننده بیمه دارد، ولی حدود 80 هزار نفر از این صندوق حقوق بازنشستگی میگیرند!
وحشتناک است اگر بدانید صندوق بازنشستگی کشوری حدود 1 میلیون و 200 هزار نفر بازنشسته حقوق بگیر دارد و پرداخت کنندگان بیمه این صندوق حدودا کمتر از 100 هزار نفر است!
ترسناک است بدانید که نسبت بازنشستگان به کارگران تامین اجتماعی یک به 5 است و این یعنی تامین اجتماعی در نقطه سر به سر رو به ورشکستگی قرار دارد!
دولت باید چه اقدامی بکند؟ دولتی که 30 سال به کارمندان و کارگرانش حقوق پرداخت کرده، باید حقوق بازنشستگی را نیز پرداخت کند و درصد عظیمی از بودجه سال آتی به تسویه حساب دولت و صندوق بازنشستگی اختصاص یافته است! تامین اجتماعی برای پرداخت عیدی مستمری بگیرانش یکی از شرکتهای بزرگش را فروخته است و ….
بودجه 97 دولت با انواع و اقسام از بدهیها بسته شده است که باید در آینده تسویه شوند و همه اینها همان فشار نقدینگی است که به اقتصاد کشور وارد میشود.
آیا به وضعیت بانکها دقت کردهاید؟ آیا میدانید معوقه 100 هزار میلیارد تومانی دارند؟ آیا میدانید بخش اعظمی از این معوقات غیر قابل وصول هستند؟ چرا که در یک زمان بسیاری از تسهیلات اخذ شده با وثیقههای یک دهمی بوده و حالا بانکها برای وصول تسهیلات مثلا 100 میلیارد تومانی خود با یک ملک 10 میلیاردی روبرو هستند! شما هم فکرتان به سمت چاپ پول رفت؟ بگذریم …
مسائلی که در بالا گفتیم همگی به تنهایی دلایل بزرگی هستند که میتوانستند گران شدن دلار و بی ارزش شدن پول ملی را توجیه کنند. اینکه نقدینگی از 5 سال قبل، حدود 4 برابر شده است و اینکه وضعیت بودجهای کشور مناسب نیست و اینکه درآمدهایمان را نقدا دریافت نمیکنیم، همگی بیانگر آنست که اقتصاد کشور نه تنها حال و روز خوشی ندارد، بلکه در حال ورود به قهقرایی است که نیازمند تلاش و درایت مسئولین است.
دلار تک نرخی 4200 تومانی ؛ آیا این قیمت واقعی دلار است
آیا واقعا نرخ دلار 4200 تومان است؟ با توضیحات بالا منطقی نیست؛ ولی به خوبی میدانیم که اقتصاد کشور ما نه قابلیت پیروی از اقتصاد لیبرالیسم را دارد و نه از اقتصاد سوسیالیسم تبعیت میکند، بلکه باید دولت و به تبع آن بانک مرکزی بتوانند در موعد مناسب به بازار ورود کرده و به بازار سمت و سو بدهند.
ولی این سمت و سو دادن بیشتر از آنکه دستوری باشد، میبایست جهت دهی از طریق سیاستهای پولی و مالی باشد که قطعا بازار را بهتر از هر حالت دیگری برای تبعیت از بانک مرکزی و دولت قانع میکند.
اینکه قصد دولت از اتفاقات اخیر چه بوده است، سوال بزرگی است که گذر زمان آن را حل خواهد کرد، ولی به خوبی میدانیم که وضعیت اقتصادی حال حاضر کشور، ملغمه ای است از تمامی تصمیمات و حرکات و رفتارهای مردم، دولتمردان، تحریمها، تصمیم ها، اقدامات کشورهای مختلف و فرهنگی که در آن حضور داریم و تنها چیزی که نه تنها کمکی به اوضاع نمیکند و آن را بیشتر از قبل شعله ورتر مینماید، عجله و اصطلاحا “جوگیری” است که در جز به جز اقتصاد کشور ما وجود دارد و هیچ بخشی از آن که شامل مردم، دولت و بازار هستند، از آن مستثنی نبوده و نخواهند بود.
بیشتر بخوانید:
.
منبع: techrato
ریال هیچ ارزشی ندارد. ریال هیچ ارزشی ندارد. ریال هیچ ارزشی ندارد.