عباس معروفی ، یکی از بزرگترین رماننویسان عصر حاضر و خالق آثار فاخری همچون «سال بلوا» و «سمفونی مردگان» درگذشت. به بزرگداشت این نویسنده بزرگ، گفتگویی داشتیم با بابک ابراهیمپور.
عباس معروفی علاوهبر خلق آثار بینظیری در حوزهی رمان، نمایشنامهنویس، شاعر و ناشر حوزهی فرهنگ و ادب بود. معروفی فعالیت ادبی خود را زیر نظر اساتیدی همچون هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد. معروفی سالهای زیادی را دور از وطن و در غربت سپری کرد و سرانجام 10 شهریور 1401 به سمفونی مردگان پیوست. به این بهانه، تکراتو وظبفهی خود دانست تا پیرامون زندگی هنری این نویسنده، با نویسندهی خوشنام، آقای بایک ابراهیمپور، گفتگویی داشته باشد.
از سمفونی مردگان عباس معروفی چه میدانیم؟
امسال شاهد مرگ بسیاری از عزیزان و بزرگان حوزهی ادبیات همچون امیرهوشنگ ابتهاج و رضا براهنی بودیم. حالا شهریور، برای همیشه عباس معروفی را در دل خود جاودانه کرد و این نویسندهی بزرگ را به تاریخ سپرد. در ابتدای گفتگو، از بابک ابراهیمپور در مورد دلایل محبوبیت آثار عباس معروفی در بین خوانندگان و اهل کتاب پرسیدیم:
«عباس معروفی در سالهای پایانی دهه 60 نخستین رمان و به نگاه منتقدین، شاهکارترین اثرش را منتشر کرد: «سمفونی مردگان». دورهای که هنوز بسیاری از غولهای ادبیمان همچون هوشنگ گلشیری، محمدعلی سپانلو، احمد شاملو و… زنده بودند و مینوشتند. دورهای که مجلات و نشریات ادبی هنوز از نفس نیفتاده و منتشر میشدند. انتشار رمانی این چنین با سبک و سیاقی خاص که به روایت سیال ذهن معروف است، در بین ایرانیان تازگی داشت. اگرچه معروفی اولین کسی نبود که این شیوه روایت را در اثرش به کار برد، اما آنقدر خوب از پس نوشتنش بر آمد که مخاطبین خاص و عام را به خودش جذب کرد. انتشار چنین رمانی در آن دهه و حتی دههی بعد بسیار سر و صدا کرد و نقدها و یادداشتهای بسیاری برایش نوشته شد. جدا از فرم و سبک روایت اثر، محتوای کتاب و شخصیت اصلی آن، «آیدین» بیانگر نسلی آرمانخواه و شکست خورده است؛ نسلی که زیر لایههای پدرسالاری و سنت و استبداد، در حال مبارزه و زخم خوردن است.
ابراهیمپور در ادامهی صحبتهای خود افزود:
«آیدین» در «سمفونی مردگان» نماد نسل جوان و تحولخواه ایران بود که زیر انسدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در حال جان دادناند. احتمالا به این دلیل بود که بر خلاف بسیاری از نویسندگان دیگر که اولین کتابهایشان چندان دیده و خوانده نمیشود، نخستین رمان معروفی چنین سر و صدا کرد و خوانده شد.
«سمفونی مردگان» روایتگر جامعهای خشن، سنتی و شاعرکُش است. جامعهای که آرمانخواهی را تاب نمیآورد و انسان تحولخواه را به گِل مینشاند. این است درد مشترک مخاطبانی که آنها را به سمت این رمان کشاند.
ابراهیمپور اینگونه ادامه داد: «دلیل دیگری که معروفی را در شمار نویسندههای پر مخاطب قرار داده است، استفاده از لایههای تاریخی در آثارش است. میدانیم که «سمفونی مردگان» در بستر تاریخی روایت میشود؛ فضای داستانی «سال بلوا» در زمان هجوم متفقین به ایران پیش میرود و «فریدون سه پسر داشت» در حال و هوای سالهای پس از انقلاب 1357 روایت میشود. چنین بستر تاریخی یکی از جذابیتهای آثار اوست. هر نویسندهای در حیطه کاری و نوشتنش، اوج و فرودی دارد. میگویند از هر نویسنده یک یا دو کتاب خوب باقی میماند و همین برای ماندگاری نام و کارنامهی او کافی است. عباس معروفی اما همواره در اوج بود و در اوج قلم زد. «سال بلوا»، «فریدون سه پسر داشت»، «ذوب شده»، «تماما مخصوص» و … همه آثار درخشانی هستند که مخاطبان بسیاری را به خود جذب کردند. شاید جوانمرگی نویسنده دلیلی بود برای همیشه در اوج ماندنش. شاید اگر میماند و بیشتر مینوشت، باز هم شاهکار خلق میکرد و یا شاید هم مثل بسیاری به تکرار میرسید. نمیدانیم. هر چه هست، میدانیم که معروفی کتابسازی نکرد، از نو خلق کرد، نوشت و در تمام آثارش در اوج ماند.»
هنرمندان را باید پس از مرگشان شناخت
متاسفانه در فرهنگ عام، مرگ، مهر تاییدی برای شناختهشدن بیشتر افراد خصوصا در حوزهی ادبیات است. بابک ابراهبم پور در پاسخ به این سوال که این مسئله را چطور میتوان توجیه کرد، توضیح داد: «کاملا درست است. البته این گزاره در همهجای دنیا صدق میکند، اما در ایران نمود بسیار بیشتری دارد. چه نویسندگان، شاعران و هنرمندان بسیاری بودند که در زمان حیاتشان بسیار نوشتند و خلق کردند، اما چنان که باید و شاید دیده و خوانده نشدند. گویا قانونی نانوشته در اذهان ما ایرانیان شکل گرفته است که هنرمندان را باید پس از مرگشان شناخت! اساسا در ایران چنین است که مرگ، هنرمندان را به هالهای از تقدس میکشد و بالا میبرد. هنرمندی که میمیرد، ارج و قرب مییابد و طبیعتاً بیش از زمان حیاتش خوانده میشود.»
متاسفانه بخش بزرگی از جامعهی ایران آنقدر غرق در ابتذال شده که بزرگان هنر و فرهنگ خویش را نمیشناسد، و آنهایی هم که میشناسند متاسفانه هنرمندان زندهی عصر خویش را چندان نمیبینند و نمیخوانند. تنها مرگ است که هنرمندِ از دست رفته را در ذهن مخاطبان عزیز میکند و تازه پس از مرگ است که سیل عظیم مخاطبان به سمت آثارش هجوم میآوردند، اما حیف که هنرمند نیست که ببیند! همین حالا هم پیشبینی میشود که با مرگ عباس معروفی، کتابهایش به سرعت تجدید چاپ و خوانده شوند. البته میتوان گفت که معروفی در زمان حیاتش، ثمرهی کارهایش را دید و مخاطبان خودش را پیدا کرد، اما همهی هنرمندان چنین شانسی ندارند.
نویسندهای که سانسور میشود خواندنی نیست!
در ادامهی گفتگو از نویسندهی خوشنام، آقای ابرهیمپور پرسیدیم که آیا از طرف جامعه تمایزی بین نویسندگان در غربت با نویسندگان داخلی حس میشود؟ وی اینچنین پاسخ داد:
حداقل صد سال است که کتابهای منتشر شده در ایران سانسور میشوند. چه در زمان پهلوی و چه حالا که نام به ظاهر قشنگتری برای سانسور گذاشتهاند: «ممیزی!» به همین دلیل نویسندگانی که در خارج از کشور آزادانه مینویسند، نزد مخاطب ایرانی عیار بیشتری دارند و بیشتر خوانده میشوند. بارها خواستم افرادی را مجاب کنم که شعر و داستانهای ایرانی که در داخل کشور منتشر میشود را بیشتر بخوانند. اکثریتشان یک چیز گفتند: «کتابهای داخلی سانسور میشود. به درد خواندن نمیخورد.»
این جمله شاید ناشی از یک نوع تنبلی در خواندن و حتی شاید رفع تکلیف باشد، اما در پس آن حقیقتی نهفته است. مخاطب ایرانی به دلیل جو حاکم بر انتشار و تولید کتاب، کمتر سراغ آثاری که در داخل چاپ میشوند میرود و بیشتر در پی خواندن آثار نویسندگانی است که در خارج از وطن زندگی میکنند. عباس معروفی هم از همین دسته است. او تقریباً نیمی از آثارش را در خارج از کشور منتشر کرد و دیدیم که استقبال فراوانی از آنها شد.
کلمه؛ میراثی که از معروفی به جا ماند
خواندن آثار یک نویسنده، بهتر است با برنامهای مبتنی بر شناخت قلم و خط فکری او باشد. در پایان گفتگو، آقای ابراهیمپور، دبیر و نویسندهی خوشنام در پاسخ به این سوال که پیشنهاد شما برای شروع مطالعهی آثار عباس معروفی کدام کتاب است؟ گفت:
«مخاطبانی که تابحال سراغ آثار این نویسنده نرفتند، بهتر است ابتدا با کتاب مجموعهداستان او یعنی «دریا روندگان جزیرهی آبیتر» شروع به خواندن آثارش کنند. بعد «ذوب شده» که یک رمان کوتاه است را در دست بگیرند. در آخر سراغ «سمفونی مردگان»، «فریدون سه پسر داشت» و «سال بلوا» بروند. رمان «نام تمام مردگان یحیاست» آخرین اثر عباس معروفی است که آن را به محمدعلی سپانلو تقدیم کرده است.» یادش گرامی باد، نویسندهی جوانمرگمان که مدت مدیدی با سرطان جنگید و در نهایت تسلیم داس چرک و سیاه مرگ شد، عباس معروفی.
بیشتر بخوانید:
- معضلات مهم ناشران در سوگ کتابخوانی [مصاحبه اختصاصی تکراتو با داوود سوران]
- کنکور و دوراهی درآمد و فضیلت؛ دلیل کاهش متقاضیان رشته علوم انسانی [مصاحبه تکراتو با دکتر مهدی محبتی]
- 10 کتابی که قبل از 25 سالگی باید بخوانید
- بهترین فیلم های بر اساس رمان و کتاب [43 عنوان برتر]
نظر شما درباره آثار عباس معروفی چیست؟ کدام اثر این نویسنده را دوست دارید؟ دیدگاه خود را در بخش کامنتها با تکراتو به اشتراک بگذارید.