در سینمای ایران و در میان جوایز مختلفی که هرساله به بهترینها اهدا میشود، جایزه تمشک طلایی در میان جوایز، جایش بسیار خالی است.
در ایران هر ساله چندین جشنواره ملی و بین المللی در حوزه فیلم و سینما برگزار شده که بزرگترین و اصلی ترین این جشنواره ها، جشنواره بین المللی فیلم فجر است. اکثر هنرمندان سینمای ایران از جمله تهیه کنندگان و کارگردانان با سودای سیمرغ، بهگونهای برنامه ریزی میکنند که به هر شکل ممکن، اثر خود را به جشنواره برسانند.
طبق شرایط جشنواره، آثار راه یافته که به نوعی ویترین سینمای ایران را شکل میدهند، مورد قضاوت و داوری قرار گرفته، برخی از این آثار سهمی از سیمرغ بلورین را از آن خود میکنند و عدهای که در هیچ شاخه و گرایشی یک پر سیمرغ هم نصیبشان نشده، جار و جنجال به راه میاندازند و همواره خود را مستحق سیمرغ بلورین میدانند. سیمرغ نگرفتهها غالبا از این شگرد قدیمی استفاده میکنند و یک جمله بسیار کلیشهای میگویند که اثر هنری ما را در جشنواره سر بریدند و بر هیچکس هم آشکار نمیشود که چرا باید در جشنواره سر آثار برخی دوستان بریده شود؟
با توجه به آثاری که هرساله در سینمای ایران ارائه شده و همچنین بررسی آنها، میتوان دریافت که هنرمندان خط قرمزها را خوب میدانند و معمولا هم همه نکات رعایت میشود. در ضمن کشور ما همواره فاقد سینمای سیاسی بوده و اکثر آثار، بی خطر بوده و برای سرگرمی ساخته شدهاند، حال اگر برخی مواقع آثاری هم توقیف میشود، این نشانه وجود سینمای سیاسی و یا اعتراضی و انتقادی نیست، بلکه این آثار بیشتر به عنوان یک استثنا هستند و خب استثنا را نباید با قاعده تداخل داد پس دلیلی برای سر بریدن آثار سینمایی وجود ندارد.
اما به هر حال آنان که سیمرغ نگرفته، به دنبال بهانه بوده و همواره از چنین شگردهایی استفاده میکنند. جایزه سیمرغ بلورین به جای خود، بسیار ارزشمند است و باعث تشویق و ترغیب افراد مستعد شده تا هرساله، با سودای آن در جشنواره شرکت کنند؛ اما در این میان جای یک جایزه بسیار خالی است و به شدت مورد نیاز سینما و سینماگران است. سینمای ایران به شدت نیازمند جایزه تمشک طلایی است.
همانطور که فردی بهترین اثر را میسازد و با زحمت فراوان در جشنواره به او توجه شده و مورد تشویق نیز قرار گرفته، میبایست بدترینها هم اعلام شوند و تمشک طلایی سینمای ایران را دریافت نمایند تا این دسته آثار نیز به مخاطب معرفی شود.
در چنین صورتی اولا ممکن است بسیاری از هنرمندنماها، عطای سینما و سیمرغ را به لقایش بخشیده و وارد عرصه دیگری شده و به کسب و کار خود بپردازند و دوم اینکه قطعا همگی تلاش بیشتری نموده تا حداقل اگر سیمرغ نمیگیرند، تمشک نیز دریافت نکنند؛ لذا کارهای متوسط و ضعیف، دیگر ادعای دریافت سیمرغ نداشته و از نگرفتن تمشک طلایی سینمای ایران نیز شکر خدا را به جای میآورند.
در سینمای هالیوود و برخی کشورهای دیگر اینگونه جوایز مرسوم است و در آمریکا هر ساله مراسم جایزه تمشک طلایی برگزار شده و بازیگرانی چون سیلوستر استالونه حتی چندین دوره بی وقفه این جایزه را از آن خود کرده است. این خود میتواند تاثیری بسیار مثبت در عرصه فیلمسازی به همراه داشته باشد.و شرایطی را بوجود آورد که هر کسی به خود اجازه انجام کار هنری را ندهد و تنها افراد با استعداد و خلاق و با سواد در این عرصه قدم بگذارند.
تمشک طلایی در سینمای ایران، میتواند عامل بازدارندهای در حوزه فیلم باشد. بازدارنده در برابر تولید آثاری که از سطح استاندارد، بسیار پایین ترند. آثاری که سازندگان آنها، سطح فکری مخاطب را با میزان عقل و تفکرات خود میسنجند و لذا مخاطب را همچون بچهای می پندارند و به کلیشه ترین و سطحی ترین صورت ممکن مخاطب را پند و اندرز داده و فیلمساز نیز تصورش بر اینست که کار وی کاری اخلاق گرا است.
سازندگان با عنوان آثار ارزشی، هر محصول بیکیفیتی را به خورد مخاطب داده و به محتوای اثر خود مینازند. در صورتیکه زیبایی شناسی یکی از پایه های یک اثر هنری از جمله فیلم است؛ اما سازندگان و نه خلق کنندگان، از زیبایی شناسی هیچ بهرهای نبرده و در نتیجه اثر سرهم بندی شده خود را یک اثر خلاقانه میپندارند و اینجاست که تمشک طلایی بسیار کارساز میشود.
همانطور که گفته شد در آمریکا نیز چنین برنامهای هر ساله برگزار شده و بدترینها به جامعه معرفی میشوند. برندگان بدترین های 2016 نیز شنبه هفتم اسفند در کالیفرنیا معرفی شدند و جایزه تمشک طلایی خود را دریافت نمودند. در این مراسم فیلم مستند «آمریکای هیلاری» و فیلم ابرقهرمانی «بتمن علیه سوپرمن» با یکدیگر رقابت بسیار شدیدی داشتند و در نهایت هر کدام چهار جایزه کسب کردند.
در این رقابت جایزه بدترین فیلم سال ۲۰۱۶ را، مستند «آمریکای هیلاری، تاریخ پنهان حزب دموکرات» از آن خود کرد. در این فیلم علاوه بر این عنوان، دینش دسوزا نیز بدترین بازیگر سال شناخته شد و تمشک طلایی بدترین کارگردانی هم از آن بروس اسکولی، کارگردان اثر شد. ربکا ترنر نیز که در این مستند در نقش هیلاری کلینتون به ایفای نقش پرداخته بود، نتوانست در این مرحله نیز گروه را تنها گذاشته و تمشک طلایی بدترین بازیگر زن را از آن خود کرد.
فیلم بتمن علیه سوپرمن هم در مراسم معرفی بدترینهای سینمای آمریکا، توانست تمشک های متعددی را برای سازندگان خود دریافت نماید. برای مثال می توان به بن افلک و هنری کویل اشاره نمود که توانستند تمشک طلایی بدترین ترکیب بازیگران سینمای آمریکا در سال ۲۰۱۶ را از آن خود کنند. علاوه بر آن، این اثر به عنوان بدترین اثر اقتباسی ، تمشک طلایی این بخش را نیز دریافت نمود و جسی آیزنبرگ هم به عنوان بدترین نقش مکمل مرد در سینما معرفی شد.
تمشک طلایی بدترین نقش مکمل زن نیز بخاطر بازی در «زولندر ۲» به کریستن ویگ اهدا شد. البته در این مسابقه جایزه جالب دیگری نیز به هنرمندان سینما اهدا می شود و این جایزه که تنها جایزه این مراسم است که کمتر بار منفی داشته، در واقع جایزه نجاتیافته از تمشک طلایی است که امسال به مل گیبسون اهدا شد.
به نظر می رسد که واقعا چنین مراسمی در سینمای ایران به شدت جایش خالی است تا پاسخ بسیاری از ادعاهای بی پایه و اساس را بدهد و همانطور که بهترین ها مشخص می شوند بدترین ها نیز مشخص شده تا تفاوت بین اثر هنری و اثر غیر هنری و مبتذل نیز مشخص شود.
در غیر اینصورت هر ساله بدترین ها در اوهام و خیالات و استدلالهای عجیب و غریب خود، به ادامه فعالیتشان پرداخته و هر ساله با تولید آثاری بی کیفیت، از طرفی سطح کیفی سینمای ایران را پایین آورده و از سوی دیگر، تاثیری بسیار مخرب بر ذائقه مخاطب گذاشته و سطح توقع او را از سینمای ایران پایین آورده و در این هرج و مرج که تفکیکی صورت نمی گیرد، هرساله ما با آثاری روبرو میشویم که فقط بودجه را نفله کرده و اکثر فیلمها کپی بسیار بدی از آثار فیلم فارسی شده و با این شرایط هر کسی خود را لایق سیمرغ دانسته و هیچگاه از جایگاه واقعی خود مطلع نشده و روز بروز ما با افت کیفی سینما مواجه هستیم. اینجاست که این بیت شعر زیبا، بسیار مصداق پیدا میکند:
آنکس که نداند که نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند
.
منبع: تکرا