ابر تورم چیست و تفاوت ابر تورم و تورم بالا در چه چیزی است؟ در این مقاله با بررسی مثالهای تاریخی ابر تورم با موقعیت اقتصادی کنونی ایران و فاصله آن با ابر تورم آشنا خواهید شد.
ابر تورم به زبان ساده مربوط به زمانی میشود که قیمتها به سرعت افزایش پیدا کرده و ارزش پول ملی کاهش پیدا میکند. به لحاظ محاسباتی نیز ابرتورم دارای تعریفی ساده است. هرگاه تورم سالیانه از 100 درصد بیشتر شود یا تورم ماهیانه از 50 درصد بالاتر رود، با پدیده ابر تورم رو به رو هستیم.
ابر تورم چیست
بر این اساس، حتی در این روزها که قیمتها به طور عجیبی در حال افزایش هستند، با پدیده ابر تورم رو به رو نیستیم… هرچند، ویژگیهای رفتاری بازار و مردم، نسبت به افزایش قیمت دلار و کاهش ارزش ریال دارای شباهتهایی است که در هنگام رو به رو شدن با پدیده ابر تورم مشاهده میشود که این موضوع در جای خود نیاز به بررسی بیشتری دارد.
ویژگیهای ابر تورم بر اساس مقاله ویکیپدیای فارسی که به اقتصاد کلان سید احمد میر مطهری ارجاع داده شده است، از این قرار است:
- عموم مردم ترجیح دهند ثروتشان را در قالبهای غیرپولی یا در ارزهای نسبتا باثبات خارجی نگهداری کنند تا قدرت خرید پولشان حفظ شود.
- ارز محک و معیاری میشود که به جای پول داخلی مینشیند و گاه معاملات داخلی نیز با ارز انجام میگردد.
- در خرید و فروشهای نسیه همواره کاهش احتمالی ارزش پول در نظر گرفته میشود و نرخ بهره، قیمتها و دستمزدها همواره در قیاس با نرخ تورم قرار میگیرند. با چنین پیشینه هولناکی از مرزهای بیکران تجربههای تورمی و شناخت ویژگیهای عمومی آن بررسی پدیده تورم در اقتصاد ایران طی سالهای اخیر نکات قابل تأملی دارد.
هرچند وقوع چنین رفتارهایی در زمانی که نرخ تورم تیرماه حدود 18 درصد اعلام شده است، از سوی بازار چندان منطقی به نظر نمیرسد… از این رو، در این مقاله به سراغ چند مثال تاریخی از ابر تورم رفته و رویدادهای مربوط به وقوع این پدیده در این کشورها را نقل کردهایم.
نکته: نرخ تورم به صورت علمی و جامع اندازه گیری میشود. به بیان دیگر، افزایش غیر معقولانه قیمت چند کالا، موجب افزایش نرخ تورم به اندازه همان کالاها نخواهد شد. به بیان سادهتر، در محاسبه نرخ تورم، علاوه بر افزایش قیمت خودرو، افزایش قیمت بنزین و سوخت، افزایش قیمت مواد خوراکی نظیر نان، هزینه دانشگاه و… نیز مورد محاسبه قرار میگیرد. با توجه به اینکه قیمت سوخت، قیمت نان و… در کشور ثابت بوده است، نرخ تورم اعلام شده رقم نسبتا معقولی است.
ابر تورم آلمان
بله! یکی از مثالهای تاریخی ابرتورم، کشور آلمان است. در زمان وقوع پدیده ابر تورم در آلمان مردم برای حمل حقوق خود از چمدان استفاده میکردند. با توجه به دلایل مختلف، اطلاعات مربوط به رویداد تاریخی ابر تورم آلمان عینا منابع انگلیسی زبان که در بخش منابع لینک آنها را مشاهده میکنید، ترجمه شده و در اختیار خوانندگان گرامی قرار داده میشود.
بحران وایمار در 1923، در زمانی رخ داد که آلمان در بازپرداخت غرامتهای جنگی با مشکل رو به رو شد. هنگامی که در آلمان اوضاع از کنترل خارج شد، مردم این کشور با دشواریهای بسیاری رو به رو شدند، در ادامه خلاصه این رویداد را به رشته تحریر درآوردهایم.
چاپ بی رویه اسکناس در جایی که اضافه تولید مشاهده نمیشد، به همراه اقتصاد نابود شده آلمان از جنگ جهانی دوم، باعث شد پدیده ابر تورم روی دهد. قیمتها به طور مهار گسیختهای افزایش یافت به صورتیکه قیمت یک قرص نان از 250 مارک در ژانویه 1923 به 200 میلیون مارک در نوامبر 1923 رسید. –تقریبا از دی ماه 1301 تا آبان ماه 1302 یعنی در حدود 10 ماه- در واقع واحد پولی آلمان کاملا بی ارزش شد.
مثالهایی بامزهای در رابطه با این رویداد و افرادی که از این راه به ثروتهای کلانی دست پیدا کردند -یا به خاک سیاه نشستند!- نقل شده است.
- مردم دستمزد خود را در چمدان حمل میکردند.
- فردی از چمدان پر از پول خود غفلت کرده بود، پس از چند لحظه متوجه شد، دزد چمدان را دزدیده، اما پولها را از داخل آن بیرون ریخته است.
- پسری را برای خرید دو قرص نان به نانوایی میفرستند. پسرک در سر راه، قدری مشغول بازی فوتبال میشود و با تاخیر به نانوایی میرسد، اما اکنون با آن پول تنها یک قرص نان میتواند خریداری کند.
- فردی برای خرید کفش به برلین رفت، اما زمانی که به آنجا رسید تنها قادر بود یک فنجان قهوه بخورد و با اتوبوس به خانه بازگردد.
در این حال، برخی افراد به سودهای عجیب و غریبی دست پیدا کردند. فردی برای خرید یک گله گاو پول قرض کرده بود، کمی بعد توانست با فروش یک گاو، قرض خود را باز پس دهد.
به طور کلی مردمی که زیر بار قرض بودند، از سقوط ارزش واحد پولی آلمان خوشحال بودند، چراکه هر روز در واقع ارزش قرض آنها کم میشد.
هرچند افرادی نیز، با توجه به درآمد ثابتی که داشتند، هر روز و هر روز، بیشتر تحت فشار قرار میگرفتند. افرادی که پول ذخیره کرده بودند یا صاحبخانهها -افرادی که قبل از شروع ابر تورم با قیمتهای گذشته منزل خود را اجاره داده بودند- از این دست افراد بودند. زنی خانه خود را فروخته بود تا با آن سرمایه بتواند زندگی خود را بگذارند، در حالیکه چند ماه بعد، با پولی که در دست داشت تنها امکان خرید یک قرص نان را داشت.
نرخ برابری مارک آلمان با دلار آمریکا در سال 1914 برابر با 4.2 بود. -4.2 مارک برابر با یک دلار آمریکا- نه سال بعد، هر دلار آمریکا معادل 4.2 میلیارد مارک آلمان شده بود.
کارمندان رستوران، تقریبا هر نیم ساعت مجبور به تغییر قیمت منوهای رستوران بودند.
در این دوره از تاریخ آلمان، بعضا مبادله کالا با کالا تبدیل به یکی از راهکارهای اساسی مردم برای گریز از وضعیت اسفناک اقتصادی شده بود.
استفاده از مارک جمهوری آلمان به عنوان سوخت نیز یکی از تصاویر مشهور آن زمان است. از طرف دیگر، استفاده از مارک به عنوان وسیلهای برای تفریح و سرگرمی کودکان نیز گزارش شده است.
استفاده از مارک به عنوان کاغذ دیواری، از خرید ارزانترین نوع کاغذ دیواری با مارک نیز به صرفهتر بود و از این رو، مردم به استفادههای خلاقانه از واحد پولی بی ارزش خود روی آورده بودند.
بیشتر بخوانید: کم ارزش ترین ارزهای جهان ؛ با بی ارزشترین واحدهای پولی دنیا آشنا شوید
از نتایج ابر تورم آلمان بازگشت به عصر قرون وسطا از نظر مبادله کالا به کالا بود. علاوه بر استفاده از کالاهایی نظیر سوخت که عمومیت داشت، کالاهای مصرفی خاص نیز مورد مبادله قرار میگرفت. به عنوان مثال، با یک شیشه پارافین امکان خرید یک تیشرت وجود داشت. با مبادله آن تیشرت با سیب زمینی، خانواده غذای مورد نیاز خود را تامین میکرد.
از روی سقف و بدنه تمام خانهها در آلمان، تقریبا در طول یک شب، کالاهایی که اکنون دارای ارزش شده بودند، ناپدید شد.
جوامع کوچکتری در دل جامعه بزرگتر شکل گرفت. به صورتیکه اصناف و… اقدام به چاپ پول مورد اعتبار خود نمودند. این پول در واقع تضمین کننده یک نوع کالا به مقداری مشخص بود. به عنوان مثال، کارخانههای تولید کفش، دستمزد کارگران خود را به وسیله کوپن تهیه کفش میدادند. این کارگران در مغازههایی نظیر قصابی و نانوایی امکان تعویض کوپن با کالای مورد نظر خود را داشتند.
افرادی که ارز خارجی در دست داشتند، به طور مطلق از این وضعیت بهره میبردند. به صورتیکه داستان مشهوری نقل میشود که در سال 1923 فردی با در دست داشتن تنها یک دلار، قادر شد به همراه 6 نفر از دوستانش به برلین برود، پس از یک شب خوشگذرانی، فردا هنوز مقدار بسیار زیادی پول برای آنها مانده بود.
برای آمریکاییهایی که در طول بحران به برلین سفر میکردند، مشکلات عجیبی به وقوع میپیوست. به صورتیکه، هیچکس پول کافی برای تبدیل 5 دلار آمریکا به مارک آلمان را در اختیار نداشت.
یک دانشجوی خارجی که در آلمان مشغول تحصیل بود، تنها با پول توجیبی که از خانواده خود دریافت میکرد، قادر شده بود تعداد زیادی خانه برای خود بخرد. یک قهوه در هنگام سفارش دادن آن، 5000 مارک ارزش داشت. جالب اینکه در هنگام نوشیدن همان قهوه، گارسون مجبور به تغییر قیمت آن، به 8000 مارک شده بود.
برخی فروشگاهها تنها به وسیله مبادله کالا با کالا، دست به فروش میزدند. به بیان دیگر، فردی با دو چمدان پر از پول وارد یک قصابی برای خرید گوشت میشد، اما قصاب از فروش گوشت به او خودداری مینمود. هرچند به او پیشنهاد میداد در قبال گرفتن چمدان حاضر است به او گوشت بدهد.
برخی از مردم مجبور به فروش پس انداز خود برای تامین مایحتاج زندگی خود شدند. افراد بسیار ثروتمند اما، تنها کاربری زمینهای کشاورزی خود را به گونهای تغییر دادند که امکان کاشت محصولات مورد نیاز خود را داشته باشند.
ابر تورم مجارستان
به نظر بسیاری از کارشناسان، بدترین ابر تورم تاریخ از آنِ مجارستان است. این ابر تورم به گونهای بود که ارزش پنگوی مجارستان هر 15 ساعت نصف میشد!
این کشور در جنگ جهانی دوم، محل درگیری زمینی روسیه و آلمان بود. پس از جنگ، با توجه به نابود شدن قسمت عمده صنعت این کشور در این دوران و از دست رفتن خطوط ریلی و حمل و نقل، دولت تصمیم به انجام کاری بسیار خطرناک گرفت. چاپ اسکناس (!) این پول بدون پشتوانه، سبب بزرگترین ابر تورم تاریخ بشری شد.
در جولای 1945 کل پول در گردش مجارستان برابر با 25 میلیارد پنگوی بود. در ژانویه 1946 این رقم به 1.646 میلیارد رسید. در می 1946 رقم باور نکردنی 65 میلیون میلیارد پنگوی گزارش شد و در نهایت در جولای 1946 حجم پول مجارستان به 47 تریلیون تریلیون پنگوی رسید. به بیان دیگر، به فاصله یک سال، هست و نیست مردم در مجارستان از دست رفت.
برای درک بهتر این ماجرا بهتر است به مثالی ساده اکتفا کنیم. فرض کنید قیمت کالایی در سپتامبر 1945 (شهریور 1324) برابر با 379 پنگوی بوده است، در ژانویه سال بعد، یعنی حدود 4 ماه بعد، این رقم به 72330 پنگوی میرسد و یکماه بعد در فوریه باید آن کالا را به قیمت 35790276 پنگوی خریداری میکردید. این ماجرا ادامه داشت تا زمانی که در 22 جولای 1946 برای خرید همان کالا باید رقم یک تریلیون پرداخت مینمودید.
به بیان دیگر، با توجه به کل حجم پول چاپ شده در مجارستان در سال 1945 و افزایش قیمت کالاها در سال بعد، با پولی که در سال 1946 برای خرید مثلا یک کت و شلوار پرداخت میکردید، امکان خرید کل کشور را در سال گذشته داشتید!
هرچند این مساله به همین جا ختم نمیشود. در نقطه اوج تورم در مجارستان مردم این کشور افزایش قیمت 150 هزار درصدی در روز را تجربه نمودند!
در چنین شرایطی، دولت تصمیم گرفت نحوه دریافت مالیات را تغییر دهد؛ چراکه حتی یک روز تاخیر در دریافت مالیات از طرف دولت، به معنی بی ارزش شدن کل مالیات دریافتی در خزانه دولت میبود.
قبل از آغاز جنگ در مارس 1941 هر دلار آمریکا مساوی با 5 پنگوی بود. در ژوئن 1944 نیز هر دلار آمریکا تنها 33 پنگوی ارزش داشت. با شروع ابر تورم در آگوست 1945 قیمت هر دلار آمریکا به 1320 پنگوی رسید. این سیر نزولی همچنان ادامه داشت تا جایی که در نوامبر 1945 هر 100 هزار پنگوی تنها یک دلار ارزش داشت! اما این پایان راه نبود، چراکه قیمت هر دلار آمریکا در جولای 1946 به 460 تریلیون تریلیون پنگوی رسید!
کار به جایی رسید که دولت از چاپ این تعداد صفر در کنار پول ملی این کشور خسته شد. در نتیجه با تغییر میل پنگوی در مرحله اول – هر میل پنگوی معادل 1000000 پنگوی- و سپس چاپ بیل پنگوی – معادل 1000000000000 پنگوی- چاره سازی کرد.
در این زمان، دستمزد واقعی کارگران، به اندازه 80 درصد افت داشت.
برای درک بهتر این حجم از تورم، کافیست به قوه تخیل خود رجوع کنید! هرچند به طور خلاصه، نتیجه ابر تورم مجارستان نابودی طبقه متوسط در این کشور بود.
ابر تورم یوگسلاوی
ابر تورم پدیدهای مربوط به زمان گذشته نیست! ابر تورم یوگسلاوی در 1990 میلادی، یکی از مثالهای وقوع این پدیده در سالهای اخیر است. در سال 1993، یوگسلاوی تورم بیش از 99 درصدی را در برخی از ماهها تجربه نمود. به طور میانگین در طول سالهای 1992 تا 1994 تورم بیش از 50 درصدی اتفاق افتاد. این مساله موجب شد، تعداد زیادی از مردم، اندوختههای مالی خود را از دست بدهند.
در طول این مدت، قسمت عمدهای از مردم امکان خرید از فروشگاههای خصوصی را نداشتند. از این رو، یا باید در صفهای طولانی فروشگاههای عرضه مواد غذایی دولتی میماندند یا بر روی کمکهای مالی نزدیکان خود در کشورهای دیگر حساب میکردند.
پمپهای بنزین تقریبا در تمام بلگراد تعطیل بود. هرچند یک پمپ بنزین به خدمت رسانی به توریستهای خارجی و سفارت خانهها بنزین میفروخت.
مردم امکان خرید دلار یا مارک آلمان را در بازار سیاه داشتند. البته این مساله موجب افزایش تمایل مردم به تبدیل داراییهای خود در بازار سیاه به ارزهای خارجی شد. از سوی دیگر، غیر رسمی بودن این بازارها، خود موجب تلف شدن وقت مردم در این میان شده بود.
با بسته شدن جایگاههای سوخت به طور ناگهانی، بازار عرضه سوخت به صورت جداگانه شکل گرفت. در کنار جادهها، اتومبیلهایی توقف کرده بودند و سوخت را به صورت گالونی و به قیمت گزاف 8 دلار عرضه میکردند. در چنین شرایط بیشتر افرادی که خودرو داشتند، به سمت استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی روی آوردند.
در نقطه مقابل، اداره حمل و نقل بلگراد پول کافی برای سرپا نگاه داشتن 1200 اتوبوس خود نداشت، در چنین شرایطی کمتر از 500 اتوبوس همچنان فعالیت مینمودند. اتوبوسهای در حال کار، به شدت شلوغ بودند و از طرف دیگر، جمع آوری بلیت از مسافران عملا ممکن نبود.
خودروهای پست، آمبولانس، آتش نشانی و حمل زباله نیز با مشکل کمبود سوخت مواجه شده بودند. دولت به مردم اعلام نمود، امکان تامین سوخت کشاورزان برای جمع آوری محصولات و کاشت آنها را توسط ماشین آلات ندارد.
هرچند دولت به چاپ پول بیشتری دست زده بود، اما در شرایط ابر تورمی، عملا دینار بی ارزش یوگسلاوی کمکی به سرپا نگاه داشتن پروژههای مختلف نمیکرد. با افزایش نرخ بیکاری به 30 درصد، حتی آسانسورها و پروژههای ساختمانی نیز متوقف شده بودند.
دولت تصمیم به مهار ابر تورم به صورت مصنوعی گرفته بود. با پایین نگاه داشتن قیمتها در ابتدای کار، موفقیتهایی حاصل شد هرچند در ادامه نرخ پایین خدمات باعث شد اصناف مختلف دست از کار بکشند. در اکتبر 1993 نانواییها از پخت نان امتناع نمودند، به صورتیکه به مدت یکهفته در بلگراد نان توزیع نشد.
قصابها از فروش گوشت به مغازههای دولتی امتناع کردند. این شرایط باعث شد در بعضی نقاط مردم به گوشت دسترسی نداشته باشند. برخی فروشگاههای دیگر نیز با بستن درب، کالاها را با نرخ دولتی به فروش نمیرساندند.
کشاورزان از تحویل کالاهای تولید شده خود با نرخ مصوب به دولت امتناع کرده و دولت برای جبران کمبود مواد غذایی خود مجبور به تامین محصولات کشاورزی از کشورهای دیگر شد. در نقطه مقابل، وزارت کشاورزی تنها سی درصد از سوخت مورد نیاز کشاورزان را به آنها تحویل نمود.
دولت یوگوسلاوی با ایجاد سیاستی جدید، به فروشگاهها دستور داد که برای افزایش قیمت کالاهای خود موظف به پر کردن فرمهای مخصوصی هستند. در چنین شرایطی، کارکنان فروشگاهها مجبور به گذاشتن وقت بسیاری برای پر کردن این فرمها شدند. عجیب اینکه، این سیاست در عملا موجب افزایش تورم گردید، چراکه فروشگاهها به منظور جلوگیری از اتلاف وقت دوباره برای پر کردن فرمها، به یکباره قیمتهای خود را افزایش بسیار زیادی دادند.
در اکتبر 1993 دولت اقدام به حذف 6 صفر از دینار قدیم نمود. به معنای دیگر، هر دینار جدید یوگسلاوی برابر با یک میلیون دینار قدیم بود. بدیهی است این سیاست نیز کمکی به کنترل ابرتورم نکرد.
در نوامبر 1993 دولت راهاندازی سیستم گرمایشی ساختمانهای دولتی که عده زیادی از مردم در آنها زندگی میکردند را به تاخیر انداخت. در نقطه مقابل، مردم با استفاده از بخاریهای برقی سعی در گرم نگاه داشتن خانههای خود کردند. این مساله موجب شد، شرکت تولید برق دولتی با قطع برق اقدام به کنترل مصرف و ذخیره برق نماید.
در نوامبر 1994 در یک تیمارستان بزرگ، 87 بیمار جان خود را از دست دادند. در حالیکه سیستم گرمایشی تیمارستان از کار افتاده بود، غذا و دارویی برای بیماران در دسترس وجود نداشت و بیماران به صورت لخت و عریان در محوطه پرسه میزدند.
بین اول اکتبر سال 1993 تا 24 ژانویه 1995، قیمتها به میزان 5000000000000000 درصد افزایش یافتند! در این شرایط ساختار سوسیالیستی این کشور از هم پاشید. دزدان اقدام به غارت داروخانهها و مراکز بهداشتی با ترساندن کارکنان میکردند و سپس همان داروهای سرقتی را در جلوی همان بیمارستانها به فروش میرساندند. علاوه بر این، کارکنان راهآهن یوگسلاوی با اعتصاب خود، سیستم حمل و نقل این کشور را از کار انداختند.
دولت سطح حقوق بازنشستگان را تعیین نموده بود. بازنشستهها باید حقوق خود را از اداره پست دریافت مینمودند، هرچند دولت از تامین بودجه کافی برای اداره پست به منظور پرداخت به بازنشستهها باز مانده بود. طبیعی است، بازنشستهها برای دریافت حقوق خود رو به روی اداره پست صفهای طولانی ایجاد کرده بودند.
همزمان کارکنان این ادارهها، با تمام شدن پول در خزانه به افراد حاضر در صف پول پرداخت میکردند. با تمام شدن پول، افراد باید منتظر رسیدن پول به خزانه این ادارهها میماندند. از سوی دیگر، با توجه به تورم مهار گسیخته، بازنشستهها میدانستند هر روز یا ساعتی که در پرداخت حقوق تاخیر به عمل میآید، در واقع از ارزش پول دریافتی آنها کاسته میشود.
بسیاری از صاحبان کسب و کار از ارائه کالا یا خدمات در ازای دینار رسمی یوگسلاوی خودداری میکردند. در این شرایط، مارک آلمان عملا تبدیل به واحد پولی این کشور شده بود. هرچند کارکنان دولت، ادارات دولتی و بازنشستگان پول خود را به دینار یوگسلاوی دریافت میکردند.
بیشتر بخوانید: داستان عجیب نوسانات دلار در ایران ؛ ریال چگونه ریال شد؟
در ابتدای تبدیل دینار قدیم به دینار جدید، هر دینار جدید معادل یک میلیون دینار قدیم ارزش داشت. مساله جالب اینکه ظرف مدت 18 روز، هر دینار جدید با نرخی معادل 37 میلیون دینار قدیم تبادل میشد.
کارکنان اداره اتوبوسرانی از ارائه خدمات به مردم سرباز زده و اعتصاب کردند. حقوق پرداختی به این کارکنان برای دو هفته برابر با 4 دینار جدید بود؛ هرچند برای زندگی یک خانواده چهار نفره در ماه به 230 میلیون دینار نیاز بود.
در یازده دسامبر نرخ تبادل هر دینار جدید به 800 میلیون دینار قدیم و در 15 دسامبر به 3.7 میلیارد رسید. نرخ تورم روزانه به حدود 100 درصد رسیده بود.
کشاورزان با نفروختن محصولات خود به دولت، آنها را در بازار آزاد ارائه میکردند. دولت تصمیم به بستن بازار آزاد گرفت. در 29 دسامبر، نرخ تبادل هر دینار جدید در مقابل دینار قدیم به 950 میلیارد دینار رسید.
با افزایش نرخ تبادل دینار جدید به 6000 میلیارد دینار قدیم، در 6 ژانویه دولت رسما مارک آلمان را به عنوان پول رسمی یوگسلاوی پذیرفت. در عین حال، اقدام به ارائه دینار جدیدتری نیز نمود.
برای پرداخت قبض تلفن، پستچیها اقدام به ارائه این قبوض به منازل میکردند. مردم نیز در عمل با به تعویق انداختن زمان پرداخت، پول کمتری میپرداختند.
فرض کنید قبضی در روز ارائه، 1000 دینار بود، در ماه آینده 1000 دینار در واقع کمترین ارزشی نداشت! یک پستچی با توجه به این مساله، به جای بردن قبضها به درب خانه مردم، 780 قبض تلفن را پیش خود نگاه داشت. روز بعد، وی با پرداخت پول کمی که در واقع معادل چند پنی آمریکا ارزش داشت، همه آنها را پرداخت کرد!
برای درک بهتر ابر تورم یوگسلاوی از مثالی تاریخی بهره میگیریم.
جیمز لیون یک خبرنگار در سال 1993 به مدت 24 ساعت از بلگراد با خارج از کشور تماس تلفنی داشت. در تاریخ 11 ژانویه قبضی معادل 1000 دینار جدید جدید –دولت یوگسلاوی دوباره اقدام به حذف صفرهای دینار نموده بود- برای او فرستاده شد. در این تاریخ، نرخ هر دینار جدید برابر با 150000 دینار قدیم بود. هرچند این مبلغ تنها به اندازه کسری از مارک آلمان ارزش داشت، اما تا تاریخ 17 ژانویه پرداخت نشد. در این تاریخ، نرخ برابری هر دینار جدید برابر با سی میلیون دینار قدیم شده بود.
در بازار آزاد، بیست و چهار ساعت مکالمه با خارج از کشور، 5000 دلار ارزش داشت. هرچند در عمل با توجه به سیاست مالی دولت یوگسلاوی، جیمز لیون هیچ مبلغی را پرداخت نکرده بود –به جای 5000 دلار، کمتر از چند پنی پرداخت شد.-
قبول نکردن چک شخصی افراد بر خلاف مقررات بود. نقد شدن چک، در عمل چند روز زمان میبرد، در این شرایط، فردی که چک را صادر کرده بود، با توجه به تورم مهار گسیخته به اندازه نود درصد ارزش واقعی چک صادر شده به جیب میزد!
فرض کنید در هنگام صدور چک کالایی 1000 دینار ارزش داشت، پس از نقد شدن آن چک، همان کالا 10000 دینار ارزش پیدا مینمود، به این صورت با خرید نسیه در ازای چک، سود زیادی عاید صاحب وی میشد. برخی نیز معتقدند، بزرگترین ابر تورم تاریخ متعلق به یوگسلاوی است، چراکه دولت تنها به مهار مصنوعی قیمتها، باعث ارائه نرخ غلط تورم شده است.
ابر تورم زیمباوه
تورم زیمباوه از سال 1996 رفته رفته تبدیل به ابر تورم در سال 2001 گردید. این مساله تا جایی ادامه داشت که در سال 2008 میلیونرها و میلیاردرهای گرسنه تبدیل به تیتر رسانههای جهان شد. ابر تورم زیمباوه در سال 2009 مهار گردید، هرچند برخی دانشمندان معتقدند، دور تازهای از ابر تورم در این کشور در سال 2017 شروع شده است.
با اوج گیری بحران ابر تورم در زیمباوه خدمات عمومی در این کشور تقریبا از هم پاشید. با توجه به حقوق نسبتا ثابت بخش دولتی، کارکنان بخشهایی نظیر جمع آوری زباله، معلمان، پرستاران و… از کار کردن سر باز زدند. دلیل ساده بود، ارزش پول هر ساعت کم میشد ولی دستمزدها به همان صورت افزایش پیدا نمیکرد. این وضعیت تا جایی ادامه داشت که حقوق دریافتی، کفاف پرداخت هزینه حمل و نقل تا محل کار را نمیداد.
حقوق دریافتی یک معلم مدرسه حتی برای خرید دو شیشه روغن کافی نبود. در چنین شرایطی معلمان به طور مستقیم از والدین کودکان کمکهای غیر نقدی خوراکی دریافت میکردند. در عین حال، برخی معلمان برای باقی ماندن در شغل خود مجبور به انجام کارهای دیگری شدند. به عنوان مثال، به طور مستقیم به کودکان کلوچه و آبنبات میفروختند.
حقوق یک پرستار در ماه 3600 دلار زیمباوه بود. با وقوع ابر تورم، این مقدار پول کفاف پول اتوبوس این پرستار را برای رفتن به بیمارستان تنها برای 4 روز میداد. در نتیجه پرستاران نیز برای زنده ماندن شروع به فروش کالا به بیماران خود نمودند. کالاهای فروخته شده، از بین کالاهایی بودند که بیمارستانها در اختیار بیماران نمیگذاشتند، نظیر دستمال توالت، مسواک و صابون… پرستارها به این صورت روزانه حدود 20 سنت آمریکا کسب درآمد میکردند.
جسد برخی پناهندگان در بیمارستان مانده بود، چراکه دولت نیز امکان دفن آنها را نداشت. بیمارستان مرکزی هرار تقریبا با نیمی از ظرفیت خود مشغول به کار بود، چراکه حتی برخی کارکنان بخش نظافت نیز رقبتی به حضور در محل کار نداشتند.
هرچند پایتخت زیمباوه در بهار بسیار زیبا بود، اما با توجه به عدم توان دولت برای پوشش هزینههای آب با مشکل مواجه شده بود. از سوی دیگر، مرگ و میر 16 تن به علت آلودگی ناشی از زباله و آب گزارش شده بود. در یک روستا مردی را به علت مشکوک شدن به سرقت دو مرغ، تخم مرغ و اندکی ذرت به قتل رساندند.
بیشتر بخوانید: افزایش قیمت سکه در بازار ایران ؛ خود کرده را تدبیر نیست!
روسای سنتی و قبیلهای از سیاستمداران فاسد و ارتش شکایت داشتند، چراکه مواد غذایی و غلاتی که برای گرسنگان در نظر گرفته شده بود، در بازار آزاد به فروش میرساندند.
برخی از مردم تنها قادر به خوردن ذرت با حقوق دریافتی خود بودند. یک نگهبان که پیش از این ماهیانه حقوقی به ارزش ده دلار آمریکا دریافت میکرده، اکنون باید با 5 دلار آمریکا در ماه زنده بماند.
او هر روز با خرید سیگار به صورت بستهای و فروش آنها به صورت دانهای حدود 20 تا 30 سنت اضافه درآمد کسب میکند. هرچند با توجه بیمار شدن دختر 5 سالهاش بر اثر نوشیدن آب آلوده امکان فرستادن او به دکتر را نداشت.
گرسنگی در زیمباوه به جایی رسیده بود که برخی از مردم خواهان بازگشت کشاورزان صنعتی سفید پوست به مزارع بودند تا امکان تولید غذای کافی برای مردم به وجود بیاید. ابر تورم زیمباوه پس از اصلاحات ارزی به وقوع پیوسته بود. دولت پس از تقسیم مزارع بزرگ به کوچک، مشاهده کرد که بازده کشاورزی در این کشور به شدت کاهش یافته است.
بسیاری از مردم زمین دریافت کرده بودند، اما قادر به تولید محصولات کشاورزی نبودند. شاید بتوان در مورد زیمباوه گفت، زمین داران میلیاردر گرسنه! مردم تقریبا هر چیز قابل خوردنی را میخوردند. به صورتیکه خوردن علوفه نیز گزارش شده بود.
سیستم آموزشی زیمباوه که پیش از این به علت پر تعداد بودن محصلین به خود میبالید نیز دچار مشکل شده بود. کلاسهای درس به علت نبود معلم، خالی از دانش آموز شده بودند. حقوق 40 سنتی معلمین تنها برای خرید مقداری نان کفایت میکرد.
در سال 2009 بانک مرکزی زیمباوه اقدام به چاپ اسکناس 100000000000000 دلاری کرد! این مقدار پول به سختی برای خرید یک نان کفایت میکرد.
در زمانی که دلار زیمباوه در سال 1980 منتشر گردید، قیمتی برابر با دلار آمریکا داشت. در سال 2009 اما هر دلار آمریکا معادل $2,621,984,228, 675,650,147,435,579,309,984,228 دلار زیمباوه بود!
در جایی که انگلستان نگران رسیدن نرخ تورم خود به 2 درصد است، تورم زیمباوه در مقطعی به 76.9 میلیارد درصد رسیده بود.
قیمت چاپ پولهای میلیارد دلاری زیمباوه حتی از ارزش آنها بیشتر شده بود. –به عنوان مثال اگر هزینه چاپ یک میلیارد دلار زیمباوه، 10 تومان میشد؛ اسکناس یک میلیارد دلاری زیمباوه تنها 5 ریال ارزش داشت!-
فروشندگان هر صبح و بعد از ظهر، قیمت اجناس خود را دو برابر مینمودند. کارگرانی که صبح مشغول به کار شده بودند، بعد از ظهر دستمزد بی ارزشی دریافت میکردند. دولت زیمباوه در سال 2009 مجبور به پذیرش دلار آمریکا و راند آفریقای جنوبی به عنوان پول در گردش خود شد.
برای درک بهتر خوانندگان، چند مثال ساده قبل از اوجگیری تورم در سال 2009 زیمباوه آورده شده است، چراکه شمارش صفرهای کالاها در سال 2009 بسیار حوصله سر بر است! بهتر است برای درک موضوع ابر تورم به نکتهای مهم توجه داشته باشید. هر دلار آمریکا در شروع سال 2006 برابر با 100000 دلار زیمباوه بود.
یک ساندویچ سوسیس با سس به قیمت 30 میلیون دلار زیمباوه به فروش میرسید. یک کیسه 15 کیلویی سیب زمینی در آغاز هفته 90 میلیون دلار زیمباوه قیمت داشت. در پایان هفته هر کیسه سیب زمینی به قیمت 160 میلیون دلار خریداری میشد. در همین زمان، حقوق یک معلم 400 میلیون دلار در ماه بود!
بر خلاف تصور، مغازه داران نیز سود چندانی کسب نمیکردند؛ چراکه هرچند کالاهای خود را به طور مداوم با قیمتهای بیشتری عرضه میکردند اما بعدا برای خرید همان کالا مجبور به پول بیشتری میشدند. این ماجرا تا زمانی که دلار آمریکا به عنوان پول مبادلهای مورد استفاده قرار گرفت، ادامه داشت.
پس از ابر تورم زیمباوه از میزان گرایش به شغلهای تخصصی کاسته شد، چراکه دستمزد کارکنان دولت که در چنین شغلهایی مشغول به کار بودند، افزایش چندانی نداشت. در نقطه مقابل، دلالی شدت گرفت. در اواسط بحران، مغازهها پر از اجناس قابل ارائه بود. از پوشاک گرفته تا مواد غذایی، هرچند کسی قادر به پرداخت بهای آنها نبود.
در سال 2008 زیمباوه با کاهش تولید 360 هزار تنی ذرت و 255 هزار تنی گندم رو به رو شد. حقوق معلمین و نظامیها در سال 2006 به یکباره سه برابر شد. هرچند حقوق 33 میلیون دلاری آنها، برای یک خانواده پنج نفره، آنها را زیر خط فقر قرار میداد.
ابر تورم ونزوئلا
ونزوئلا با دارا بودن بیشترین مقدار ذخیره نفتی در جهان –بر اساس بررسیها- دچار ابرتورم بیسابقهای در سالهای اخیر شده است. تورم این کشور در سال 2014 به بیش از 50 درصد رسید. در سال 2017، رقم تورم 536.2 درصدی برای این کشور ثبت شد. بر اساس بررسیهای سازمانهای جهانی رقم ابر تورم در ونزوئلا در سال 2018 به 2068.5 درصد خواهد رسید. دولت ونزوئلا دلیل این وقوع ابر تورم را جنگ اقتصادی میداند.
به گفته دولتمردان این کشور، اپوزیسیون در این مساله دخیل است. رئیس جمهور ونزوئلا معتقد است، بانکها در قاچاق ارز به کلمبیا دخیل هستند. به همین منظور، دولت اقدام به ایجاد کنترل مصنوعی قیمتها در کشور نموده است. هرچند بازار سیاه کماکان به کار خود ادامه میدهد. مردم برای تامین مایحتاج خود، مجبور به پرداخت هزینههای گزافی هستند.
خدمات درمانی در این کشور با مشکل مواجه شدهاند به صورتیکه عملا بخش بیمارستانهای دولتی، دارو و تجهیزات پزشکی قادر به ارائه خدمات نیستند. میزان جرم و جنایت نیز در این کشور رشد بیسابقهای داشته است، به صورتیکه در سال 2016، بیش از 27000 قتل ثبت شد که برای این کشور بیسابقه است.
ونزوئلا برای مقابله با تحریمهای اتحادیه اروپا و آمریکا اقدام به ایجاد ارز دیجیتالی جدیدی با نام پترو نموده است. این ارز با پشتوانه نفت، طلا، الماس و گاز عرضه میشود. در نقطه مقابل دونالد ترامپ رسما معاملات پترو در آمریکا را مصداق کلاهبرداری دانست.
به گزارش گاردین، در جولای 2018 حداقل دستمزد در ونزوئلا برابر با 5 میلیون بولیوار بود. این رقم به صورت رسمی برابر با 31 یورو یا 41 دلار است. هرچند در بازار سیاه، این مبلغ تنها یک یورو ارزش دارد.
به گفته یک پرستار 43 ساله، حقوق پرداختی وی تنها برای خرید یک کیلو گوشت از بازار سیاه کفایت میکند، بنابرین با این دستمزد تنها میتوان زنده ماند. هرچند درصورتیکه که یکی از افراد خانواده بیمار شود، با توجه به بهای گزاف خدمات درمانی امکان استفاده از آنها وجود نخواهد داشت.
زنی 73 ساله با در دست داشتن نصف کارتون تخم مرغ، ادعا میکرد با پرداخت دو میلیون بولیوار آن را خریده است. او نگران بود در آینده مجبور به پرداخت بهای بسیار بیشتری برای خرید این کالا شود.
بر اساس مقاله واشنگتن پست احتمالا ابر تورم ونزوئلا در پایان سال 2018 به یک میلیون درصد برسد. برای درک بهتر این مفهوم تصور کنید، در انتهای سال برای خرید کالایی 10000 برابر قیمت پایان سال گذشته پرداخت کنید.
در سال جاری، قیمتها به صورت مداوم در ونزوئلا رشد میکنند. طی یک هفته قیمت صابون ظرفشویی از 3.8 میلیون بولیوار به 4.9 میلیون و یک کیلو مرغ از 3.3 میلیون به 4.2 میلیون بولیوار رسیدهاست.
برخی خانوادهها امکان پرداخت هزینههای صابون و شامپو را ندارند. بنابرین به نوعی مواد شوینده در دسترس خود را جیره بندی کردهاند.
تورم بالا چیست
تورم بالا زمانی رخ میدهد که تورم بسیار زیادی گزارش شود، اما به معیارهای ابر تورم نزدیک نشود. در طول تاریخ، کشورهای زیادی با تورم بسیار بالا رو به رو بودهاند، هرچند در این مقاله تنها به تورمهای بالای بسیار ثبت شده در دهههای اخیر خواهیم پرداخت.
عراق در یک دوره بسیار کوتاه مدت از سال 1987 تا 1995 توانست رکورد عجیبی را برای خود ثبت نماید. در سال 1987، هر دینار عراق تقریبا برابر با 3.2 دلار آمریکا بود. هرچند پس از گذشت هشت سال، هر دلار آمریکا برابر با 3000 دینار عراق مبادله شد.
بزرگترین پول چاپ شده در رومانی در سال 1990 برابر با 100 لی بود. این رقم در سال 1998 به 100000 لی و در سال 2000 به 500000 لی رسید. با چاپ پول 1000000 لی در سال 2005، این کشور 5 صفر را از پول خود کاست و واحد پول خود را به لئوی تغییر داد. بزرگترین پول چاپ شده رومانی در سال 2005، پانصد لئوی برابر با 5 میلیون لی بود.
ترکیه نیز تورم بسیار بالایی را تجربه میکند! هرچند ممکن است برخی افزایش بهای دلار در برابر لیر را در چند روز گذشته به عنوان شاهد مثال بیاورند اما، ترکیه از سال 2010 تا آگوست 2018 با چنین تورمی دست و پنجه نرم میکرده است به صورتیکه هر دلار آمریکا در سال 2010 برابر با 1.5 لیر ترکیه بود، اما در آگوست 2018 این رقم به 6 لیر رسید.
وضعیت تورم در ایران چگونه است
علیرغم ادعای غیر کارشناسی برخی افراد، بر اساس آمار منتشر شده ایران نه تنها دچار ابر تورم نیست بلکه حتی به آستانه تورم بسیار بالا نیز نرسیده است. بیشترین نرخ تورم ثبت شده در ایران متعلق به سال 1322 است. در این سال، تورمی برابر با 110.5 درصد گزارش شده است. به بیان دیگر، تنها زمانی که قیمت همه اجناس –تمام اجناسی که در تعیین نرخ تورم دخیل هستند- به طور میانگین دو برابر شد، مربوط به حدودا 75 سال پیش است!
در سالهای اخیر نیز، بر اساس گزارش بانک مرکزی بیشترین تورم سالیانه مربوط به سال 1374 است. در این زمان، تورم 49 درصدی سالیانه را تجربه نمودیم. در سال 1356، تورم بیست و پنج درصدی ثبت شده است. پایینترین نرخ تورم در ایران مربوط به سال 1344 با 3 دهم درصد است. از سال 1370 تاکنون، تنها در سال 1395 تورمی یک رقمی ثبت شده است.
نرخ برابری دلار به ریال نیز در طول چند دهه تقریبا همواره رشد صعودی داشته است. هرچند میزان افزایش قیمت دلار به نسبت تورم داخلی کشور چندان وابستگی به یکدیگر نداشته و تحت سیاستهای مختلف کشور، سیر صعودی و حتی نزولی داشته است. به عنوان مثال در سال 1367 علیرغم تورمی نزدیک به سی درصد در داخل کشور، قیمت دلار سه درصد افت داشته است.
در سال 1369 نرخ تورم ثبت شده در کشور تنها برابر با نه درصد بوده است، اما قیمت دلار 17 درصد رشد داشته است. تا پیش از افزایش قیمت مهار گسیخته دلار در ماههای اخیر، بالاترین نرخ افزایش قیمت دلار مربوط به سال 1391 بود. در این سال قیمت دلار به حدود 2600 تومان رسید هرچند در سال گذشته قیمت دلار حدود 1200 تومان بود. نرخ تورم در سال 1391 حدود 30 درصد گزارش شده است.
در سالهای اخیر، همواره نرخ تورم از نرخ افزایش قیمت دلار بیشتر بوده است. به عنوان مثال در سالهای 93، 94 و 95 قیمت دلار با رشدی حدود 3 تا 5 درصد رو به رو بوده است، هرچند نرخ تورم بسیار بالاتر از افزایش قیمت دلار گزارش شده است –تا اواخر سال 95-
به عبارت دیگر، در این سالها، خرید دلار به عنوان سرمایهگذاری دارای توجیح اقتصادی نبوده است، چراکه در صورت خرید و نگهداری کالاهای مختلف به صورت اتفاقی سود به مراتب بیشتری نصیب افراد میشد؛ هرچند در ماههای اخیر، این روند برعکس شده است. با توجه به سیاستهای دولت در مهار تورم و تخصیص ارز، در نهایت تورم ماههای گذشته به هیچ عنوان با افزایش قیمت دلار همخوان نبوده است.
در هنگام وقوع ابر تورم در شرایطی که دولتها سیاستهای کنترلی را اعمال نمایند، ایجاد بازار سیاه کاملا طبیعی است، چراکه با کم شدن کالاها به دلیل قاچاق و… مردم به ناچار برای تامین کالاهای خود به بازار سیاه روی میآورند؛ هرچند، در ایران بازار سیاه اجناس هنوز به وجود نیامده است.
به نظر شما چرا ویژگیهای رفتاری مردم با افزایش قیمت دلار، همانند رفتاری است که افراد در هنگام بروز ابر تورم از خود نشان میدهند؟ آیا سیاستهای ارزی دولت را موفق میدانید؟ آیا نرخ تورم را واقعی میدانید؟ افزایش قیمت دلار در زندگی روزمره شما چه تاثیری گذاشته است؟ نظر خود را با تکراتو در میان بگذارید.
منابع:
خیالم راحت شد هنوز ابر تورم بر ما نباریده… مطالب بسیار عالی بود و البته شما نباید از من بیسواد انتظار داشته باشی بیام مطالب شما رو تحلیل کنم. خیلی از مردم جز فحاشی چیزی نخواهند گفت و باید منتظر برنامه برده داری ملی باشن
خدا به فریاد مزدبگیرا برسه!