نقد فیلم Nomadland 2020 یا سرزمین آواره ها یا عشایر ما را با روی تاریکِ ماه ایالات متحده ی آمریکا آشنا می کند. رویی که هالیوود در پس زرق و برق همیشگی اش آن را از ما پنهان کرده است. رویی که هالیوود آن را با شعبده مخفی کرده است. در ادامه این نوشتار تکراتو و تحلیل این فیلم همراه باشید.
این فیلم برای افراد زیر 60 سال ممنوع می باشد. داستان فیلم در بستری شکل می گیرد که شرکتی در ایالت نودا ورشکسته شده و کارگرانش از کار بی کار شده اند. فرن (با بازی فرانسیس مک دورماند) با ون خود سفر می کند و از جایی به جای دیگر کوچ کرده و به معنای واقع کلمه برای بقا می جنگد. بقا که مسله اساسی بشر پست مدرن امروز می باشد.
بشری که مفاهیم برای دچار تناسخ تدریجی شدهاند و اکنون مسئله، مسلئه پیشرف، ثروت، صعود و چنین چیزهایی نیست. مسئله ماندن است. ماندن و فقط ماندن. ماندن و تنندادن به حکم بی رحم زمانه یا له شدن زیر چرخهای سرمایهداری. ماندن و در صفهای مکدونالد ایستادن. ماندن و در انتظار آیفون جدید بودن. ماندن و از صبح تا به شب سگدو زدن برای صاحبان کارخانهها و رانتها و درصد اندکی که اولیگارشی مدرنی را بر سر مردمان جهان خراب کردهاند. اکنون بعد از یکسال از شیوع ویروس کرونا کاشف به عمل میآید که سطوح زیاد هم مهم نیستند و ویروس در هواست. خنده تلخ بر لب انسان مینشیند که این همه صابون و الکل و ضدعفونی کننده به فروش رفت. فقط بخاطر یک گمان؟ آیا این چیز مشخصی نبود؟ چرا سکوت کردهاند؟ چه کسی فریاد آخر را سر خواهد داد؟
در ادامه این نوشتار تکراتو همراه باشید تا نقد فیلم Nomadland 2020 یا سرزمین آواره ها را بررسی کنیم. فیلمی با بازی فرانسیس مکدورماند، بازیگری که در سال 2017 با درخشش در فیلم سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری (Three Billboards Outside Ebbing, Missouri) موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین نقش اصلی زن از آکادمی شد.
نقد فیلم Nomadland 2020
جستجوی معنا در بیابان های سرزمین آرزوها، آمریکا
تراژدی ای که Choloe zhao طراحی کرده بر پایه یک شخصیت است. زنی که همه دار و ندارش؛ خانواده، خانه و کارش را از دست داده. زنی که زنانگی اش را هم از دست داده است. نشانه گذاریهای فیلمساز این را به مخاطب میفهماند که این زن از جنسیتش عبور کرده و فارغ از زنانگیاش به دنبال بقاست. به هرشکلی اما نه با زیر پا گذاشتن عزت نفسش. کمااینکه در جایی از فیلم به او پیشنهاد میشود که در کلیسا بخوابد و او قبول نمیکند.
یا در جایی دیگر که به آشنایی قدیمی برمیخورد و او تعارف میزند که فرن بیاید و شبی را در خانهاش بگذراند و فرن (با بازی فرانسس مکدورماند) در جواب میگوید:”من بی خانمان نیستم، فقط بدون خانه هستم، این دو باهم فرق دارند، درست نمیگویم؟” بدون خانه بودن در این فیلم بخصوص از محتوا به فرم و بلعکس تبدیل گشته و این از موفقیتهای کارگردان است. فرمی که در رنگ فیلم هم نمود عینی پیدا کرده و من را به یاد فیلمهای شرق اروپا انداخت. سردی فیلم نه تنها در هوا بل که در فریم به فریم فیلم موج میزند. حتی در پلانهایی که فرن در طبیعت گشت میزند و معنا را جستجو میکند هم هیچ چیزی از سردی و معناباختگی پست مدرن فیلم کم نمیشود.
امپریالیسم رویای آمریکایی را به کابوس بدل میکند؟
فیلمساز نگاه یاس آلودی به مسله و نظم حاکم بر دنیای سرمایه داری آمریکا داشته است و آن را به مثابه ماشینی دیده که چارلی چاپلین را در فیلم Modern Times به درون چرخ های خود کشیده بود. اما تفاوت های انبوهی میان این نگاه و آن نگاه است. اینجانب در پی مقایسه پدیدار شناسانه این دو اثر نیستم و فقط می خواهم نگاه شما را به دو امر که در هر فیلمی مخاطب را (نه داوران جشنواره را) با خود همراه می کند جلب کنم.
شاید نقطه نسبتا مشترک میان این دو نگاه یکی از ابزارهای مهم دو کارگردان است. آنهم بازیگر نقش اول مسلط و تحت اختیار فرم فیلم. میتوان گفت مک دورمند دقیقا همان چیزی که روح فیلم از او میخواسته را بازی کرده است و به موفقیت خوبی در بازیگری این فیلم رسیده باشد.
مایک رایان منتقد آپروکس درین خصوص نوشته:
- امتیاز: 90 از 100
در این فیلم بازی زیبایی از مک دورمند میبینیم، تا حدی که کار سختی است از این فیلم به عنوان بهترین بازی او یاد نکنیم. البته یادم افتاد که در بسیاری از فیلمهای فرانسیس مک دورمند دقیقا به همین نتیجه رسیده بودم. اما چیز خاصی درباره این فیلم وجود دارد.
ریتم و تپموی زیر صفر ؛ در خدمت یا خیانت به فیلم؟
اگر این فیلم را با سرعت دو یا سه برابر هم تماشا کنید چیزی را از دست نداده اید. نمی توان گفت این فیلم ریتم و تمپوی کمی داشت. این فیلم نه ریتمی داشت نه تمپویی. کسی باید به نویسنده و کارگردان این فیلم می گفت که برای کوبیدن سرمایه داری و بالا بردن مقام کارگر در نزد مخاطب نیاز نیست فیلمی با بدترین نوع ریتم ساخت. مخاطب عام که سهل است مخاطب حرفه ای سینما هم با این ریتم خوابش می گیرد.
درام فیلم شکل گرفته، آن هم به واسطه تراژدیای که بر سر فرن آوار میشود. اما وقتی خبری از اتفاق و تمپو نیست مخاطب نسبت به بلایی که بر سر این زن و امثال این زن افتاده و نسبت به روایت دایرهای بینظیر فیلمساز هم بی تفاوت میشود و تمام تلاش فیلم ساز در حد خرسی می شود که نقره ای یا طلایی ست و کَف هایی که برایش در جشنواره ها میزنند. روایت این فیلم اما، همان طور که اشاره شد از هم گسیخته نیست و از ابتدا تا به انتها یک واحد همبسته را تشکیل داده است.
پیتر دبروژ (ورایتی در اینباره مینویسد:
منتقد- امتیاز: 100 از 100
اگر بخواهیم یک ایراد از فیلمهای جادهای بگیریم، ذات قسمت قسمتِ روایت آنهاست. اما فیلم سرزمین آواره ها یا عشایر Nomadland این مشکل را به زیبایی حل کرده است. در فیلم روایت داستان به جای این که خطی باشد دایرهای بوده و شخصیتهای تاثیرگذار فیلم برمیگردند تا تاثیر بیشتری بر ماجرای فرن بگذارند.
فیلم سینمایی یا مستند؟
بازی ها و فضاسازیهای فیلم به نحوی است که شما به عنوان مخاطب مردد می شوید که این یک فیلم سینمایی است یا یک مستند. فیلم ساز استفاده از نابازیگر را به بهترین شکل انجام داده است. بی خانمان های فیلم عشایر جوری بی خانمان را بازی می کنند که شما در بی خانمان بودنشان شک نمی کنید. علاقه این فیلم ساز (کلوئی ژائو) در اکثر فیلم هایش از جمله The rider نشان دهنده این حقیقت است که ایشان توجه ویژه ای به واقع گرایی و افرادی دارد که در زیر خط فقر زندگی می کنند. این واقع گرایی تا جایی پیش می رود که مخاطب را دچار پارانویای مستند بودن فیلم یا ساختگی بودنش میکند.
منتظر اتفاقی در این فیلم نباشید
همراه با ریتم منفی فیلم پیش میرویم و هیچ اتفاقی در فیلم نمی افتد. اوج درام وقتی است که فرن با خواهرش مواجه می شود و خواهر به او می گوید: “اگر بودی چقدر خوب می شد” یا زمانی که آن پیرمرد در مورد پسرش که خودکشی کرده صحبت می کند و تعریف جدیدی از مرگ ارائه می دهد که بعد از آن در جاده ای قدم خواهیم زد و مردگانمان را خواهیم دید.
در ادامه نقد فیلم Nomadland 2020 یا سرزمین آواره ها باید اشاره کرد که ارائه تعریف جدید از مفاهیم کار این فیلم است. وظیفه این فیلم است. قراری است که از ابتدا بین فیلمساز و مخاطب گذاشته میشود. قراری که همانطور که اشاره کردم روح پستمدرن فیلم را میسازد. اما تعاریف جدید فیلمساز همانند همین تعریفش از زندگی پس از مرگ به شکلی بدوی و ابتر باقی میماند و گفتمان جدیدی که میان فیلمساز و مخاطب شکل گرفته در حد یک ترقه میماند در صورتی که میبایستی همانند تی ان تی میبود.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های علمی تخیلی 2021
نوستالوژی دوایی برای دردِ درد کشیدگان
رگه های شرقی فیلم وقتی رخ می دهد که فرن به عکس های گذشتگان خود پناه برده و خود را با دردِ بخاطر آوردن گذشته از دست رفته ارضا می کند. زنی که موهایش را مانند مردان کوتاه می کند و نهایت فانکشن جنسی اش دادن یک نخ سیگار به پسر جوانی است که طبق فرهنگ جیپسی ها لازم نیست حتی سلامی بینشان رد و بدل شود.
میانگین سنی کاراکتر ها چیزی میان پنجاه الی هفتاد است. این فیلم سرمایهداری را بر سر افراد میانسال خراب کرده و تاثیرات این سیستم را بر روی جوانان درک نمی کنیم و نمی بینیم. اگر خود مارکس، انگلس، لنین یا استالین هم زنده بودند احتمال قریب و یقین هنگام دیدن این فیلم فارغ از بروز عینی تزهای خود خوابشان میگرفت و در خواب زنی زیبارو را میدیدند که در آغوش امپریالیسم حال خوبی دارد، میرقصد و مشروب میخورد.
شات های عکاسی ؛ جایی که فیلمساز خود را از دیگران جدا کرد
فیلم سرزمین آواره ها Nomadland به شدت فلسفی و طبق معیارهای زیبایی شناسانه بی نظیر است. فیلمساز یک قاب شناس است. تسلط او بر دوربین و قاب هایش مثال زدنی و هنری است. رویکرد او هم از ابتدا در فرم همین است و درین امر موفق شده است. این را در قاب هایی که فرن در دشت از این رو به آن رو می دود به خوبی مشاهده می کنیم و لذت بصری مخاطب علارغم محتوای ملال آور فیلم به اوج می رسد.
یکی از معیارهای بعضی از منتقدین فیلم این است که اگر هر لحظه از فیلم انگشت روی دکمه پاز بزنند تصویری که پاز شده یک عکس زیبا را نمایان کند که این انتظار در این فیلم بر آورده شده و امتیاز مثبتی است برای کارگردانی که سعی در نشان دادن و به رخ کشیدن این تبحر خود دارد. تبحری که در خیلی از فیلمهای سینمایی فیلم را از آب و گل درآورده و فرم مورد نظر فیلمساز را در فیلم ارضا کرده است. از سرخپوست (به کارگردانی نیما جاویدی) ایرانی بگیرید تا به تجربههای بینظیر کارگردانهای اروپای شرقی مانند پاول پاولوفسکی (آیدا، جنگ سرد و غیره).
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های نوید محمدزاده
تجربه ای نا موفق برای یک زن شرقی ؛ تصویر تصویر تصویر
کلویی ژائو اهل چین است و نگاهِ شرقی و کمونیستی اش را به فیلم هایش منتقل کرده است. او با فیلم عشایر برنده شیر طلایی جشنواره ونیز شد. اما سوال مهم و اساسی من این است که آیا محتوا را باید فدای فرم و جشنواره کرد یا نه؟
نکته قابل تامل در اینگونه ذهنیتها این است که آرتیست باید متوجه این باشد که مخاطب یا منتقد مجبور به تحمل تزریق یک ایدولوژی خاص که مورد تایید هنرمند است، نیست. اگر هم با یک ایدولوژی مشخص میخواهد به سراغ ساخت یک اثر هنری برود باید جهانبینی خاص خودش را با آن مخلوط کرده و آنطور آن را به نمایش مخاطب بگذارد.
بیشتر بخوانید: بهترین انیمیشن های 2021
باید ترجمه خودش را از آن تفکر خاص ارائه بدهد که در این فیلم خبری از ترجمه و جهانبینی خاص مولف ندیدم. خلاصه فیلم عشایر تصاویر زیبا بود با بازیهای درخشان و سیر خوابآور فیلم در روایتی دقیق و منظم. البته همه اینها با ادویهای ویژه طعم داده شده بودند که آن همان نگاه کمونسیتی و ضد سرمایهداری فیلمساز بود.
نقد فیلم Nomadland 2020 یا سرزمین آواره ها ؛ عوامل فیلم
- کارگردان: Chloé Zhao
- تهیهکننده: فرانسیس مکدورمند، پیتر اسپیرز، مالی آش، دن جانوی و کلویی ژائو
- فیلمنامهنویس: کلویی ژائو بر پایه نوشته ای از Jessica Bruder
- بازیگران: فرانسس مکدورمند، دیوید استراترن، لیندا می و باب ولز
- موسیقی: لودویکو اناودی
- فیلمبردار: Joshua James Richards
- تدوینگر: Chloé Zhao
- شرکتهای تولید: Highwayman Films ,Hear/Say Productions ,Cor Cordium Productions
- توزیعکننده: سرچلایت پیکچرز
- کشور: ایالات متحده
- زبان: انگلیسی
در پایان خوشحال می شویم نظر شما را در مورد نقد فیلم Nomadland 2020 یا سرزمین آواره ها بدانیم و با سایت تکراتو در بخش کامنت در میان بگذارید.
بیشتر بخوانید:
- نقد و بررسی فیلم ماهی کوچک 2021
- نقد و بررسی فیلم پدر 2021
- نقد و بررسی فیلم سقوط 2020
- نقد و بررسی فیلم چیزهای کوچک 2021
- بهترین فیلم های کمدی 2021
- بهترین انیمه های 2021
- بهترین فیلم های کره ای 2021
- بهرین فیلم های اسکار 2021
- بهترین فیلم های دی سی 2021
- بهترین انیمیشن های 2021
- بهترین فیلم و سریال های دیزنی پلاس 2021
بهترین از این نمیتونست نقد بشه این فیلم. دم شما گرم خیلی صریح و واضح توضیح داده شده خسته نباشید