در این نوشتار به نقد فیلم The Father 2020 یکی از فیلم های درخشان و بی نظیر امسال، ساخته ی فلوریان زلر توجه خواهیم داشت. با ما همراه باشید تا به بررسی این فیلم به عنوان یکی از بهترین درام های امسال با بازی آنتونی هاپکینز بپردازیم.
فیلم پدر داستان مردی مسن را به نمایش می گذارد که از کمک دخترش اجتناب می کند. درحالی که او به مرور زمان شرایط خود را در موقعیت های مختلف، متفاوت می بیند و تلاش می کند تا از این شرایط گیج کننده و درهم بر هم سر در بیاورد. به هر آنچیزی که اطرافش وجود دارد شک می کند. به کسانی که به خانه او می آیند و می روند، به عزیزانش و حتی باورها و اعتقاداتش هم شک می کند.
نقد فیلم The Father 2020
بهترین بازی آنتونی هاپکینز بعد از سکوت بره ها
سر آنتونی هاپکینز در این فیلم که نقش اصلی و محوری را بازی می کند درخشان و قدرتمند ظاهر می شود. او شخصیست که با مرگ و پیامدهای آن میانه ی خوبی ندارد. و نیازمند توجه بدون کم و کاست دیگران است.
اگر از بازی های قوی در فیلم پدر بگذریم، موارد دیگری نیز وجود دارد که این فیلم را به عنوان یکی از بهترین فیلم های 2021 مهم می کند. فیلم های بسیار دیگری پیری و زوال عقل را به نمایش گذاشته اند، مثل فیلم عشق 2012 ساخته ی میشائیل هانکه و فیلم سقوط 2021 ساخته ی ویگو مورتنسن که در سایت تکراتو به آن پرداخته شده است. اما نوع نگاه این فیلم به موضوع بسیار متفاوت، فلسفی و دقیق تر است. تفاوت در اینجا این است که وقتی فیلم را می بینیم احساس می کنیم از دید پدر یا فرد مبتلا نظاره گر اتفاقات هستیم. در حقیقت وقایع را طوری می بینیم که گویی خودمان به زوال عقل مبتلا هستیم.
بیشتر بخوانید: مروری بر فیلم های جدید درام و کمدی رومانتیک سال
نقد فیلم The Father 2020
ناپایداری همه چیز
فلوریان زلر قبل تر نمایشنامه ی این فیلم را نوشته بود و با بازنویسی درخشانش به همراهی کریستوفر همپتون توانسته است فیلنامه ای را بنویسد بنام پدر. که بواسطه ی برخی تکنیک های سینمایی، طراحی صحنه و نور، این احساس در ما ایجاد می شود که همه فیلم را از دید آنتونی هاپکینز می بینیم. برخی از صحنه ها تکرار می شوند اما در هر صحنه تکراری شخصیت دیگری را جایگزین شخصیت قبلی می بینیم. برخی از المان های صحنه در طول فیلم تغییر می کنند یا کاملاً ناپدید می شوند. حتی خانه ای که آنتونی در آن زندگی می کند کاملاً تغییر می کند و ما از طریق این تغییرات زوال عقل را تجربه می کنیم که روی پدر با بازی آنتونی هاپکینز تأثیر می گذارد. این تاثیر گذاری در زندگی حال حاضر انسان ها با توجه به کثرت اطلاعاتی که بواسطه دنیای تکنولوژی به خورد مردم داده می شود اتفاق می افتد. درواقع تغییر و ناپایداری همه چیز جزو روزمرگی های ما شده است. هیچ چیز پایدار نیست. همه چیز مدام در حال تغییر است تا ما با درماندگی از حرکت بایستیم و هر لحظه به مرگ نزدیک تر شویم.
دختر آنتونی
قابل توجه ترین بازیگر فیلم اولیویا کولمن در نقش دختر آنتونی می باشد. او در این فیلم صبر، آسیب و عشق بی دریغ را در حالی که سعی در یافتن بهترین راه برای مراقبت از پدرش دارد به نمایش می گذارد. هدایت دقیق و درست بازیگران توسط زلر نویسنده و کارگردان فیلم پدر باعث شده است که جنبه دیگری از یک رابطه انسانی را در فیلم شاهد باشیم. کلمن فقط هر آنچیزی را که پدرش می خواهد انجام می دهد. هر آنچیزی را که خود نمی خواهد انجام می دهد. هر آنچیزی که باید انجام دهد تا پدرش آرام باشد.
تکنولوژی یا زوال عقل؟
موسیقی در این فیلم حس متضادی را القا می کند. حسی خوشحال کننده اما غم انگیز. طراحی صحنه ای که در فیلم پدر به تصویر کشیده می شود ما را با احساس انزوایی که پدر دارد شریک می کند. احساسی از جنس موقعیت انسان تنهای معاصر در دنیای تکنولوژی. اما این بار خبری از تکنولوژی نیست. زوال عقل جای کلمه تکنولوژی را گرفته است.
ویروس رنگ آبی
افزایش لکه های آبی رنگ در طراحی صحنه فیلم پدر در طول فیلم به مثابه ویروسی از جنس زوال عقل، افسردگی، غم و اندوه به شکل ناخودآگاه ما را هم با پدر همراه می کند. این لکه ها با چیزهایی مثل کیسه ی آبی، سینی آبی چسبیده به دیواره آشپزخانه، روکش آبی صندلی های خانه و از همه مهم تر لباس دختر و پدر در طول فیلم گسترش پیدا می کنند.
به مرور رنگ آبی تمام فیلم را از جمله دیوارها را در برمی گیرد. غم، اندوه، افسردگی و زوال عقل کل فیلم را نشانه می رود. همذات پنداری در فیلم پدر عنصری جدا نشدنی بیننده خواهد بود. عنصری که با موسیقی بی نظیر لودویکو اناودی آمیخته می شود و ما را در هر لحظه از فیلم همانند ذهن پدر مچاله می کند.
هر بار که پدر هدفنش را می گذارد انگار بار سنگینی روی دوش ما می گذارد. بار سنگینی از جنس عدم. از جنس حقیقتی که فقط من بیننده و پدر می دانیم نه کس دیگری!
هر بار که دوربین پشت پدر حرکت می کند انگار می دانیم باید فراموش کنیم. انگار می دانیم که باید سوال کنیم. انگار می دانیم که باید نگاه جدیدی به پیرامون روزمرگی هایمان داشته باشیم.
شاید رنگ آبی لباس دختر همان قرمزی باشد که نشانه شور، عشق و محبت است که پدر و در نتیجه ما ناخواسته مجبوریم با پیشروی زوال عقل پدر آن را به رنگ آبی می بینیم. انگار باید این رنگ و فضای حاکم بر زندگی پدر را قبول کنیم. حتی به غلط! باید بتوانیم درک کنیم آنچه را که پدر درک می کند؛ اگر نمی توانیم این کار را بکنیم باید پدر را هم فراموش کنیم. پدری که خودش، خودش را فراموش کرده است!
بیشتر بخوانید: نقد فیلم چیزهای کوچک 2021
رنگ زرد لباس دختر با نمایش اوج درماندگی و انحطاط پدر و نگاه حسرت آمیزش از تنها قسمت روشن اتاقش، آن تک پنجره به پسرک نوجوانی که در حال بازی با یک پلاستیک است که یادآور دوران نوجوانی خودش است، آمیخته می شود.
یک چهارم انتهای فیلم پدر ، لباس او هم به رنگ آبی دیده می شود. آیا توهم ماست یا واقعا رنگ لباس پدر آبیست؟! راه فراری از این وضعیت نه برای بیننده و نه برای پدر وجود ندارد. باید قبول کرد که فراموشی تنها راه رسیدن به آرامش است. آرامشی از جنس پذیرفتن واقعیت های ناسازگار!
اگر بخواهم تصویری که از فیلم در ذهنم شکل گرفته است را به شما نشان بدهم، تصویر زیر تشریح کامل من در قبال یکی از بی نظیرترین فیلم های تاریخ سینمای جهان است.
در انتها لباس دختر سفید است. دیگر آخر کار می باشد. آخر همه چیز! قبول کردن مداوم لحظات نابودگر زندگی پدر. قبول کردن مداوم فراموشی همه چیز. آرامشی از جنس آسایش. آسایش پدری که باید قبول کند که رابطه با دیگران امریست قطعی. و در نهایت این موسیقی (ندای ذهنی پدر) است که آسایش، آرامش و زندگی او را کنترل می کند.
نقد فیلم The Father 2020 ؛ همذات پنداری
پدر من در چند ماه آخر زندگی خود با زوال عقل دست و پنجه نرم کرد و این فیلم یادآور زیست من در آن دوران و دست و پنجه نرم کردنش با این بیماری بود. این فیلم را هرکسی باید ببیند. در جامعه ای که انسان ها نسبت به هم منفعل شده اند و تمام کمک کردن ها و توجه کردن هایمان به یکدیگر در دنیای مجازی خلاصه شده است، کمی توجه به دنیای کسانی که نیازمندند تا ما آن ها را از دید خودشان درک کنیم، ضروری است.
در پایان باید بگویم که اگر سر آنتونی هاپکینز جایزه نگیرد باید در ورودی آن مراسم اسکار را گِل گرفت!
یک سوال ذهنمان را باید درگیر کند! آیا کسانی که بعد از در زدن وارد خانه پدر می شدند واقعی بودند؟!
عوامل و بازیگران فیلم The Father 2020
- کارگردان: فلوریان زلر
- نویسنده: کریستوفر همپتون و فلوریان زلر
- بازیگران: آنتونی هاپکینز، اولیویا کلمن و مارک گاتیس
- فیلمبردار: بن اسمیتارد
- موسیقی: لودویکو اناودی
- تدوین: یورگوس لمپرینوز
- توزیع کننده: پی سی موویز
- کشور: انگلیس و فرانسه
- زبان: انگلیسی
نقد فیلم The Father 2021
منتقدان دیگر چه میگویند؟
در ادامه به نکات مهمی که منتقدان در سایت های معتبر سینمایی در رابطه با فیلم پدر ساخته ی فلوریان زلر به آن ها اشاره کرده اند می پردازیم:
تاد مککارتی (Todd McCarthy)
- امتیاز: 100 از 100
منتقد هالیوود ریپورتر در خصوص آخرین اثر آنتونی هاپکینز مینویسد:
بهترین فیلمی که بعد از هشت سال به یک فرد سالمند و مشکلاتی که گریبان او را از قبیل زوال عقل می گیرد، ساخته شده است. زلر به خوبی توانست دریچه ای را جهت کارگردانی فیلم برای خود باز کند.
ریچرد لاوسون (Richard Lawson)
- امتیاز: 90 از 100
منتقد ونیتی فر (Vanity Fair) مینویسد:
انسانیتی بسیار غنی در فیلم زلر وجود دارد که هیچ چیز غم اندود یا شکنجه زا در فیلم نمی تواند ریشه بگیرد. فیلمی که حس همذات پنداری را بواقع در بیننده بوجود می آورد.
آون گلیبرمن (Owen Gleiberman)
- امتیاز: 90 از 100
ستوننویس نشریه ورایتی (Variety)، معتقد است همه بازیهای فیلم The Father 2021 در سطح بالایی قرار دارند. او مینویسد:
همه بازیگران فیلم پدر عالی هستند (مخصوصا کولمن که جهت پیشبرد احساسات و انتقال حس سردرگمی آنتونی نقش بسزایی دارد.) و همچنین هاپکینز که یکی از خیره کننده ترین بازی های خود را به ما نشان می دهد. او با جذابیت مبهمی که به نمایش می گذارد، به مرور بیننده را با خود همراه می کند.
وبسایت فیلم استیج (The Film Stage)
- امتیاز: 83 از 100
بازی هاپکینز و کولمن در فیلم پدر به شکل فزاینده ای مکمل هم هستند. درواقع سردرگمی هاپکینز و تغییر کولمن در واکنش با توهم پدرش این روند را توضیح می دهد. تا حد زیادی این مسئله به متن زلر و کریستوفر همپتون برمی گردد، که با درهم آمیختن فکرشان فیلمی از این جنس را به رشته ی تحریر درآورده اند.
دیوید ارلیش (David Ehrlich)
- امتیاز: 83 از 100
منتقد ایندیوایر (IndieWire) در خصوص آخرین اثر فلوریان زلر مینویسد:
زلر با فرار کامل از مفهوم دوربین ذهنی در فیلمی که حقیقت عینی وجود ندارد، رابطه بین سردرگمی و درک را از بین می برد. کل فیلم یک واقعیت واحد را نشان می دهد که غیرقابل اعتماد است. ما همیشه می دانیم چه اتفاقی می افتد اما تزلزل واقعیت آنتونی ما را به شک وامی دارد.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های مارول
- بهترین فیلم های کره ای 2020
- بهترین فیلم های آلپاچینو
- بهترین فیلم های وسترن تاریخ سینما
- بهترین فیلم های مارول در سال 2021
- بهترین فیلم های علمی تخیلی 2021
- بهترین فیلم های اکشن 2021
- ترسناک ترین فیلم های 2021
- بهترین فیلم های کمدی 2021
- بهترین انیمه های 2021
.
نظر شما در خصوص نقد فیلم The Father 2020 چیست؟ نظرات خود را با سایت تکراتو در بخش کامنت یا دیدگاه به اشتراک بگذارید.
فیلم پدر را به آخر رساندم. بازی قدرتمند و باورپذیرِ آنتونی هاپکینز مرا مرتب به عقب می برد و با خاطراتی تلخ از پدرهمسرم همراه می کرد. نفهمیدم اشکی که ریختم بخاطر شخصیت آنتونی بود یا مظلومیت پدرهمسرم در اواخر عمرش که با ما زندگی کرد یا دلتنگی برای پدرم مرحومم یا ترس از زوال عقل….
تنها چیزی که میتوانم در مورد این فیلم بگویم اینست که بسیار واقعی بود. بهتر از این نمیشد بیننده را درون ذهن یک آلزایمری قرار داد و با او چنین سکانس های تلخی را تجربه کرد.
پدرشوهر منهم مردی قوی و مغرور بود. هرگز بیمار نشد، تا همان اواخر که به فراموشی دچار شد به دکتر مراجعه نکرد. برای هیچ کاری از کسی کمک نگرفت بالعکس تمام عمر کمکِ فرزندانش بود. اما بتدریج و ذره ذره توانایی عقلش را از دست داد.
اولین بار مغازه دار سر کوچه به همسرم اطلاع داد که برای یک بسته پنیر مبلغ زیادی پول پرداخته. دفعه بعد توی کوچه ها گم شد و دیر به منزل آمد و آن اواخر روزی چند بار از غزلِ من که نوه دوست داشتیش بود می پرسید”خانم، شما خواهر مژگان هستید!” در حالیکه من اصلا خواهر ندارم😭
از این بدتر ممکن نیست. ذهن متمرکز نمیشود. گرفتار هزارتویی میشود که خلاصی از آن ممکن نیست. سخت تر انکه خودتم می فهمی همه چیز اشتباهه.
در فیلم دیدیم که آنتونی به مکانی وارد میشد که مکان قبلی نبود. آدمی را می دید که چند دقیقه قبل کس دیگری بوده. تکرار کردن یک سوال برای بارها و بارها خیلی دردناک است. رفتارهای مظلومانه شون اشکت رو درمیاره و تحت تاثیرت قرار میده. گاهی ساعتها یک گوشه می نشینند و سکوت میکنند. سکوت شان اندوهناک است ولی این آدمها زیاد دوام نمی آورند.
چقدر میشود میان خاطرات و آدم های دوربرت گم شوی و دوام بیاگری. در کل دیگر نمی توانند شاد باشند و همین ثابت میکند که بکل همه چیز را فراموش نکردند که رنج می کشند.
عجیب اینکه حافظه بلند مدت شان مثل ساعت کار میکند. پدرِ همسر من حتی سرودهای دوران سربازی را کامل میخواند. دلخراش تر آنکه پسر شهیدش را می دید. همسرش را… دائم در حال جستجوی گم شده ها….
هاپکینز مخاطب را وادار می کرد با او همذات پنداری کند. در اندوه چشمانش غرق شود. وقتی به جایی وارد میشد و سناریو بکل عوض میشد و آنتونی چند دقیقه دیگر بیاراده برمی گشت و آدم قبلی و بعدی را نگاه می کرد بیننده هم مثل او دچار سردرگمی میشد که کدام درست است و کدام اشتباه. . بازی دختر آنتونی که نمی توانست براحتی از کنار پدر و توهمات او عبور کند هم تاثیر برانگیز بود. آن قسمتی که پدر پیش چشم پرستار اتهاماتی بهش وارد کرد و گفت من بیشتر از تو عمر می کنم و میراث خوار تو می شوم، اشک امانش را برید..انگار نمی خواست باور کند که مغز پدرش معیوب شده. انگار نمی دید که مدام می چرخد و باز به نقطه اول می رسد و همان سوالها را تکرار میکند. حتی در خیال و اوج دلشکستگی تا مرز کشتن پدر پیش رفت.
ولی کدام بچه ای میتونه به سرنوشت بگه کارت را بکن. ما تسلیم شدیم و عزیزمان را در ظلمت مطلق تنها میگذاریم. افراد خانواده هیچوقت نمی توانند از یکدیگر صرفنظر کنند. فقط بیچاره یِ خاطرات گذشته می شوند. داشتم فکر می کردم وقتی زندگی همین طوریش هم مفتش گرونه، وای به روزی که بسرعت بسوی بدتر شدن پیش رود. چه سخت است تغییر کردن. تجربه های تلخ. شکستن و خُرد شدن. چه دورنمای طاقت فرسایی است فراموش شدن.خود را از توانایی های قبلی بی بهره دانستن و مثل کودکان آلت دست و اسباب بازی بچه ها شدن…
فیلم در آخر به قوام و پختگی می رسد. تکه های پراکنده مشخص میشوند. نفرت شخصیتِ محوری فیلم، از شخصیت های دوروبرش به اعترافِ بیچارگی و فروپاشی خودش ختم میشود. آدمهای ظاهرا منفی در ذهن پیرمرد به پرستارانی که از او مراقبت می کنند تبدیل میشوند. از افراد خانواده خبری نیست. از خانه و کاشانه اش فقط همان ساعت برایش باقی مانده. قدرتش، استقلال فردیش، هوش و تواناییش ، بزرگ خانواده بودن ،همه در هم فشرده می شوند و او به بچه بیگناهی تبدیل میشود که فقط مادرش را می خواهد.
آنتونی شخصیتی که زمانی محورِ خانواده بوده و اوایل تلاش می کرد این مقام را همچنان حفظ کند و از اینکه به او بچشم بچه ی کودنی که قابل ترحم است نگاه شود بیزار بود در آخر باختش را قبول میکند. چون در این دنیا همه چیز به دلخواه ما پیش نمی رود.
#مژگان_معمارزاده
کانال تلگرام: checknevismozhgan